خلاصه درس آشنایی با ادیان بزرگ:
1. با پیشرفت دانش معلوم شده است که درباره هیچ یک از پدیدههای جهان نمیتوان تعریف کاملی ارائه داد/هیچ تعریفی جامع و مانع نیست/فقط حاوی برخی جوانب
2. برای «دین» هیچ تعریف جامع و مانعی وجود ندارد/بیش از ۸۰ تعریف برای دین در ادیان مختلف وجود دارد که هیچ کدام جامع و مانع نیست
3. برخی تعاریف دین: اعتقاد به وجود خدا و عمل به مقتضای این اعتقاد (این تعریف با بودا هماهنگ نیست)/اعتقاد به یک امر قدسی/ایمان به موجودات روحانی
4. ملت در لغت به معنی روش و آیین است و اصطلاحاً به مجموعه ادیان توحیدی اطلاق میشود/در کلام اسلامی: ملّیین/در فارسی به تازگی: «مجموع مردم یک کشور»
5. مردم باستان از بازگشت اموات میترسیدند؛ بنابراین مردگان را کاملاً با طناب میبستند و گورها را محکم میکردند تا از بازگشت آنان جلوگیری کنند
6. در گذشته، برخی، فرزند خود را قربانی بت میکردند/از نظر علم ادیان، «ختنه کردن» و «قربانی حیوان» از زمان حضرت ابراهیم جانشین قربانی فرزندان شد
7. توتمِ قبیله، یک نشان است که از قبیله حمایت میکند؛ مثلاً عکس یک شیر که روی پرچم برخی کشورها قرار دارد/شیر:آفریقا/ببر:هند/گاو نر:یونان و مصر..
8. تابو(Taboo): محرّمات قبیله؛ مثلاً فقط ازدواج درونقبیلهای جایز وگرنه حرام.../این کلمه از زبان اقوام ابتدایی مجمعالجزایر پولینزی آمده
9. ادیان ابتدایی، برخی اشیاء (سنگی، چوبی،...) را دارای نیرویی ویژه میدانند که به آن اشیاء، مانا(Mana) گفته میشود/این واژه از مجمع الجزایر پولینزی آمده
10. آنیمیسم: بر اساس این آیین، همه مظاهر طبیعت روح دارند و برای بهرهبرداری از آنها باید به نیایش و سپاس و ستایش پرداخت؛ زمین،آسمان،آتش،رعد برق
11. نژاد مصریان قبطی بود و واژه Egypt از این کلمه گرفته شده/انواع حیوانات مانند گربه را میپرستیدند/هخامنشیان در یک جنگ، روی سپر خود گربه کشیدند و بر مصریان پیروز شدند!
12. فرعونی به نام امنحوتب چهارم، مقرر کرد که مردم مصر فقط اتون را بپرستند/او خود را اخناتون نامید یعنی «اتون کافی است»/بعد از او وضع قبل دوباره برگشت
13. بابل مهد جبر و مثلثات و علوم دیگر بود/طی ۴هزار سال، انواع خدایان را تجربه کرد/«مَرْدوخ» در بیشتر زمانها برترین خدا بود
14. با سقوط بابل به دست کورش، اهورَمَزدا جای مردوخ را گرفت / ... یونان از گذشتههای دور مرکز هنر، فرهنگ و اندیشه بوده است
15. آپولو=خدای خورشید؛ از خدایان یونان باستان
16. حدود ۵ قرن قبل از میلاد، فیلسوفان بزرگی در یونان پیدا شدند و افکار تازهای را مطرح کردند /ارسطو شاگرد افلاطون و افلاطون شاگرد سقراط بود
17. اندیشههای افلاطون در مورد خداشناسی موجب گردید او را افلاطون الهی(Divine Plato) بنامند/ارسطو محرک اول را مطرح کرد که ادیان توحیدی آن مفهوم را برابر با خدا میدانند
18. رومیان (=بخش مهمی از اروپا، ترکیه و شام) از گذشتههای دور در معماری، نقاشی، مجسمهسازی، ادبیات و فنون کشورداری سرآمد بودند/قرن ۴ مسیحی شدند
19. رومیان به خدایان بیشماری معتقد بودند؛ برخی: ژوپیتر(=زئوس یونان)، جانوس، مارس، وِستا، وُلکان، ونوس، آپولو، میِنرْوا، هرکول...
20. حدود ۳۵۰۰ سال پیش قومی که خود را آریا یعنی نجیب و شریف میخواندند،از آسیای مرکزی به اطراف رود سِند(جنوب پاکستان) مهاجرت و دستهای به ایران..
21. آیین قوم آریایی هندوستان، برَهمایی(Brahmanism) بود/برهما: خدای هندوان/برهمن: ذات خدا و نیز روحانی هندو/هندوئیسم تحولیافته برهمایی در قرن ۸و۹
22. کتاب جذاب بْهَگَوَد گیتا (سرود خدای مجید) به اختصار «گیتا»، نزد هندوان از هر کتاب دینی و عقلی دیگر محبوبتر و محترمتر است/به تمام زبانها ترجمه شده است
23. فروترین طبقه، بومیان آریایی هندوستان بودند که نجسها(Untouchables) نامیده میشدند و هرگز حق نداشتند در محلههای آن طبقات ۴گانه تردد کنند! اگر مثلاً برای حمل زباله به اماکن آنان میرفتند باید با صدای بلند اعلام میکردند تا نگاه افراد طبقات بالا به آنها نیفتد، وگرنه شخص باید غسل میکرد
24. هندوان جسد مردگان خود را میسوزانند وخاکستر آنرا در رود گَنْگ(=تندرو)میریزند/قدیماً همسر مرد متوفی نیز به نشانه وفاداری درون آتش میرفت!! صائب تبریزی: جز زن هندو کسی در عاشقی مردانه نیست ... سوختن بر شمع خفته کار هر پروانه نیست
25. نوشیدن ادرار گاو و خوردن سرگین آن برای تبرک و تطهیر درونی،بین هندوان معمول است/آنها گاهی برای تحصیل ادرار گرم و تازه گاو،قابلمه بدست در مراتع میگردند!
26. خدایان تثلیث هندو(Hindu Trimūrti): برهما(Brahmā؛ آفریدگار جهان)/شیوا(Šiva؛ خدای فانیکننده/رقص شیوا)/ویشنو(Vishnu؛ خدای حفظکننده)
27. بودا(Buddha)، حکیم و بنیانگذار بودیسم است و کَلْکی موعود آخرالزمان است که معتقدند برای اصلاح جهان، شمشیر به دست و سوار بر اسب سفید ظاهر خواهد شد
28. جالبه:گاندی از برخی غربیها که عورتپرستی را زشت دانسته بودند گلهمند بوده!
29. سلطان محمود غزنوی در ۴۱۶ه.ق به عنوان بتشکنی به معبد بزرگ سومَنات حمله کرد و...گُرز خود را بر فرق مجسمه لینگا کوبید/تکهای از مجسمه را به مکه مکرمه فرستاد
30. قانون کارما: آدمی نتیجه اعمالش را در دورههای بازگشت مجدد خود در این جهان میبیند/رسخ:حلول روح متوفی در جمادات/فسخ: حلول روح متوفی در نباتات/مسخ: حلول روح متوفی در حیوانات/نسخ: حلول روح متوفی در انسان
31. سمسارا(Samsāra) به معنای تناسخ در بسیاری از ادیان و مذاهب جهان(یهودیت،مسیحیت و حتی برخی فرقههای انحرافی اسلام) با عناوین گوناگون وجود داشته
32. شدیدترین تعصبها را میتوان میان هندوان یافت. مهاتماگاندی به سبب اعتقاد به برابری هندوان و مسلمانان، مورد دشمنی هندوان قرار گرفت و یکی از آنها او را با گلوله کشت
33. از دیدگاه حکیمان و دانشمندان هندو، این جهان و همه اجزای آن، در حقیقت خیالی بیش نیست/این خیال را مایا (Māyā) یعنی فریب و وهم مینامند
34. به عقیده هندوان، دستیابی به حقیقت یا اتحاد با خدای توانا از طریق یوگا(Yoga) یعنی «یوغ نهادن» حاصل میشود/یوگا: ریاضت سخت و طاقتفرسا؛ مانند نشستن پیوسته بدون حرکت
35. آیین بودا یکی از انشعابهای آیین برَهمایی است/بودا (به معنی بیدار) لقب گوتاما شاکیامونی است/۵۶۳ ق.م به دنیا آمد/در ۸۰ سالگی به نیروانا پیوست
36. داستان و فلسفه بودا در صفحه ۴۴/سرآغاز حکمت از نگاه او: از نیکو نیکو پدید میآید و از بد بد/«به نظر من جهان همیشگی است و آغاز و انجامی ندارد»
37. آیین بودا سه فرقه دارد: مَهایانا(چرخ بزرگ) در چین رواج دارد/هینایانا(چرخ کوچک) در سریلانکا و جنوب شرق آسیا/وَجرَیانا(چرخ الماس) در تبت
38. یکی از طریقههای عرفانی مهایانا که به سانسکریت، دِهیانا یعنی تأمل، به چینی چانگ(chang) و به ژاپنی زِن(Zen) خوانده میشود، شهرت جهانی دارد
39. سیکیسم: معروفترین انشعاب هندوئیسم/سیک یا sikh یعنی شاگرد/نانَک پایهگذار و اولین گورو (Guru) یعنی معلم آن آیین/ترکیبی از عقاید اسلامی و هندو
40. معبد سیکها، گورودواره(gurudwara) یعنی «دری به سوی گورو» نامیده میشود/در زاهدان و تهران گورودواره دارند/در تهران به نام مسجد هندیها معروف است
41. Kung-Futze یعنی کونگ حکیم/اشاره به کنفسیوس حکیم و سیاستمدار چینی در سال ۵۵۱ق.م دارد/تا سال ۱۹۴۹ قبل از انقلاب کمونیستی برای او احترام زیادی قائل بودند
42. لائوتسهی حکیم بنیانگذار مکتب تائو/رساله او: تائوتهچینگ/تائو یعنی راه، بستر رودخانه/همه اتفاقات جهان یک تائو دارد/معادل Cosmos یونانی=جهان
43. شینتو (Shinto) یعنی «طریقه خدایان»/آیین باستانی ژاپن /اکنون این آیین در کنار آیین بودا در ژاپن به حیات خود ادامه میدهد
44. قبل از زردشت، دین بومیان غیرآریایی ایران، آیین مغان بود/مغ=مگوش/کلمه مجوس عربی از همین مگوش میآید/مثل زردشت، دوگانه پرست بودند (خدای خیر/خدای شر)
45. پس از شهرنشینی آریاییان، پیامبر اصلاحگری به نام زردشت برخاست که خود را فرستاده خدای خیر یعنی اهورَمزدا میدانست تا جهان را از تیرگی پاک کند
46. اکثر علمای اسلام، نبوت زردشت را پذیرفته و مجوس که در آیه ۱۷/حج آمده را به اهل کتاب ملحق میدانند/یک قرن قبل از میلاد به مزدَیَسنا تحول یافت
47. ظاهراً زرتشت از کلمه Zarathushtra (زَرَثوشترا) میآید که در کتاب آسمانی زردشت (گاتَها) آمده و معادل زرداشتر یعنی دارندهی شتر زرد است
48. عُموم مورخان زردشت را ایرانی و اهل آذربایجان و محل برانگیختگی او را کوهی نزدیک دریاچه ارومیه میدانند؛ به همین دلیل آب دریاچه ارومیه برای زردشتیان مقدس است
49. نظریه مشهور: زردشت در سال ۶۶۰ قبل از میلاد به دنیا آمد و در سی سالگی به پیامبری مبعوث شد/نزد گشتاسب، پادشاه عصر خود رفت و او را به دین خود دعوت کرد/او سریعاً دین را پذیرفت
50. فردوسی در شاهنامه به دعوت زردشت از گشتاسب اشاره دارد: به شاه جهان گفت زردشت پیر ... که در دین ما این نباشد هژیر....
51. زردشت در۷۷ سالگی در آتشکدهای در بلخ افغانستان به دست تورانیان باجگیر کشته شد/ پس از آن، گشتاسب پسرش اسفندیار را برای تبلیغ دین زردشت به هر سو اعزام کرد
52. کتاب آسمانی زردشتیان: اَوِستا(یعنی اساس و بنیاد و متن)/این کتاب به زبان اوستایی که در دوره ساسانیان پدید آمده(۲۲۶-۶۴۱م) [یعنی پس از ظهور اسلام] نگارش شد
53. زردشتیان در گذشته اجساد مردگان را به خاک و آب و آتش نمیسپردند چون آنها را مقدس میدانستند. اجساد را به لاشخورهای دخمهای در کوه میسپردند
54. چهارشنبهسوری و احترام و سوگند به روشنی چراغ و... با تعالیم زردشتی ارتباط دارد
55. زردشتیان معتقدند ۳۰۰۰ سال پس از زردشت سَوشیانس(سَوشیانت) ظهور میکند وسپس جهان پایان مییابد/به صراط، میزان اعمال، بهشت و دوزخِ(سرد و کثیف) معتقدند
56. مسلمانان در زمان خلیفه دوم ایران را فتح کردند/ایرانیان دین زردشتی را رها و اسلام را برگزیدند و خدمات فراوانی به این دین کردند/کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام از شهید مطهری...
57. زردشتیان قومی تحصیلکرده و بافرهنگ هستند و همواره رفتارشان با دیگران خوب بوده است/۱۵۰هزار پارسی زردشتی در هند و ۵۰هزار در یزد، کرمان و تهران
58. عقاید مسخره میترائیزم (Mithraism) (مهرپرستان) در صفحه ۶۷
59. مشروح اعتقادات مانویان (که البته همگی نابود شدهاند) در دو سخنرانی مهم سید حسن تقیزاده آمده
60. جالبه: بحرانهای اجتماعی در پدید آمدن باورهای دینی نقش مهمی دارند و دینهایی که در زمان و مکانی بحرانی تأسیس میشوند، گسترش عمومی مییابند
61. مزدک (که در شاهنامه آمده) پسر بامداد، حکیمی بود که مردم را در زمان تنگی برانگیخت که به انبارهای غله هجوم برند؛ نتیجه: شهرت بالای وی
62. اعراب قبل از اسلام: قحطانی و عدنانی (عدنان از نسل حضرت اسماعیل)/پیامبر و خلفا: عدنانی/معروفترین دیانت اعراب جاهلیت: بتپرستی/ برخی یهودی و مسیحی
63. اعراب جاهلی، الله را آفریدگار جهان میدانستند و بت را شریک او قرار میدادند/هنگام شروع به کار میگفتند: باسمک اللهم/اما از بت حاجت میخواستند
64. صابیان ابتدا گروهی بودند که آیین مشخصی نداشتند/صابیان عصر ما خود را پیرو حضرت یحیی میدانند ولی رهبانیت ندارند/روحانی صابیان گنجور نامیده میشود
65. هفتاد هزار نفر از صابیان در عراق در کنار دجله و فرات و قریب ۲۰ هزار نفر در کنار رود کارون در خوزستان زندگی میکنند
66. صابیان به فتوای مقام معظم رهبری از اهل کتاب به شمار میآیند / صابیان هر یکشنبه توسط روحانیونشان تعمید داده میشوند!
67. عبرانی از ماده «ع ب ر» به معنی گذر کردن از نهر میآید/حضرت ابراهیم از رود فرات عبور و وارد کنعان شد/نام عبرانی را کنعانیان به ابراهیم دادند
68. نام حضرت ابراهیم ابتدا اَبرام(یعنی پدر بلندمرتبه) بود، در سن ۹۹ سالگی خداوند نام او را به ابراهیم(یعنی پدر اقوام) تغییر داد/۴۰۰۰سال پیش بوده
69. یهودیان خود را از نسل حضرت یعقوب نوه حضرت ابراهیم میدانند و از این جهت افتخار میکنند که هم فرزند جسمانی و هم فرزند روحانی او هستند
نام تورات مدعی است که خدای متعال با حضرت ابراهیم عهد بست که از نیل تا فرات را به فرزندان او که از اسحاق پدید آیند، عطا کند/شجرهنامه حضرت موسی در تورات موجود است
71. اسماعیل (یعنی خدا میشنود) فرزند کنیز حضرت ابراهیم به نام هاجر بود/اسحاق (یعنی میخندد) فرزند ساره همسر سالخورده و نازای ابراهیم
72. حضرت اسحاق دو فرزند توأم به دنیا آورد: عیسو یعنی پُرمو و دومی که بعد از او به دنیا آمد یعقوب یعنی «تعقیب میکند(فرزند قبل را)»/ از حضرت یعقوب به نام اسرائیل ذکر شده است
73. اسرائیل یعنی «کسی که بر قهرمان پیروز شد»/اشاره به کشتی یعقوب با خدا و شکست او که در تورات است/اهل کتاب: منظور از خدا یکی از فرشتگان خدا است
74. چقدر جالب: موسی که همان موشه در عبری است یعنی «از آب کشیده شده»(اشاره به جریان به آب انداختن موسی و گرفتن آن توسط دختر فرعون)داستان کامل:ص۸۴
75. ۳ ماه پس از خروج بنیاسرائیل از مصر، موسی مأمور شد برای گفتگو با خدا به بالای طور سینا برود(طورا=کوه)/درآنجا دو لوح گرفت که آن ده فرمان مشهور بر روی آن منقوش بود
76. پس از موسی، یوشع(ع) رهبر قوم بنیاسرائیل شد، پس از او، رهبران، «داوران بنیاسرائیل» نامیده میشدند/آخرین داور: سموئیل(ع)/او شاؤل(طالوت) را رهبر کرد
77. حضرت داوود جانشین طالوت شد(۱۰۱۵ق.م)/او که هم اهل دعا و مناجات و هم اهل جنگ و کشورگشایی بود، نزد یهود احترام ویژهای دارد/او اورشلیم را فتح کرد
78. Jerusalem یا اورشلیم یعنی شهر سلامت/مسلمانان آن را بیتالمَقدِس(معادل عبری بیتهمیقداش یعنی خانه معبد) یا بیت المُقدَّس صدا میزنند/شهر داوود هم نامیده میشود
79. سلیمان جانشین داوود شد/معبد بزرگی به نام «هیکل سلیمان» در آنجا ساخت/هیکل در عبری یعنی ساختمان بلند/بعداً توسط بُختُنَصَّر ویران شد/(بختالنصر: غلط است)
80. معبد در سال ۷۰م به مسیحیان و پس از اسلام در زمان خلیفه دوم همراه شهر قدس از طریق صلح به مسلمانان سپرده شد
81. مسلمانان مسجد باشکوهی به نام مسجد عمر روی ویرانههای هیکل سلیمان ساختند و گنبدی به نام قبةالصخرة روی آن بنا کردند/بعداً مسجد کوچکی به نام مسجد أقصی در کنار آن ساخته شد
82. در سال ۱۳۲۷ شمسی حکومت غاصب اسرائیل روی خاک فلسطین برپا شد/سازمان ملل نیمه غربی اورشلیم را به اسرائیل و نیمه غربی را به کشور اردن سپرد
83. اسرائیل در جنگ ۶روزه در سال ۱۳۴۶ش نیمه شرقی را به زور نظامی از اردن گرفت/قطعنامه ۲۴۲شورای امنیت: اسرائیل باید نیمه شرقی و هرچه درآن جنگ گرفته را رها کند
84. پس از سلیمان، فرزندش رَحُبعام پادشاه شد/چون فرد ستمکاری بود، ده سبط از ۱۲سبط بنیاسرائیل از اطلاعات او سرباز زدند و فقط ۲سبط یهودا و بنیامین باقی ماند
85. یهودا شامل شهر اورشلیم در شمال بود/پس اهمیت ویژهای داشت/نام «یهودی» از اینجا آمده است/۱۰سبط دیگر،حکومتی به نام اسرائیل در جنوب تشکیل دادند
پر تجزیه سرزمین بنیاسرائیل مبدأ ضعف و بدبختی یهود بود/بسیاری از پادشاهان یهودا و اسرائیل گناهکار بودند و مردم را به گناه و بتپرستی دعوت میکردند
87. در ۷۲۲ق.م آشوریان به اسرائیل و در ۵۸۷ق.م بُخُنَصَّر به اورشلیم تاختند و بسیاری از آنان را کشتند و اسیر کردند/کورش که بابل را فتح کرد، یهودیان آزاد شدند
88. اعلامیه کورش در مورد آزادی یهود و اجازه بازگشت به سرزمین خود در سال ۵۳۸ق.م صادر شد/کورش با این کار در میان یهودیان محبوبیت فراوانی کسب کرد
89. گروهی برگشتند که قدس را دوباره بسازند اما همسایگان اجازه تشکیل حکومت ندادند/در ۷۰م برای بار دوم این شهر توسط رومیان ویران شد
90. پس از آن یهودیان پراکنده و تا صدها سال در کشورهای بیگانه زندگی سختی را گذراندند و انواع خواری و سرکوفتگی را در جسم و جان خود تحمل کردند
91. انبیاء، این ذلت و خواری یهود را غضب خدا میدانستند و پیشگویی میکردند که بنیاسرائیل اگر توبه نکنند، سرنوشت بدی خواهند داشت...
92. از آنجا که واژه مسیح (Christ) به حضرت عیسی اختصاص یافته، منجیِ موعودِ یهود را معمولاً مسیحا (Messiah) مینامند
93. پس از حملات و ویرانیها، دیوار غربی قدس همچنان باقی مانده و به خاطر سوگواری یهود به خاطر ویرانی شهر درکنار آن، «دیوار ندبه»(Wailing Wall) یا حائط البراق نام گرفت
94. انحصارطلبی و خودخواهی، خوی جدانشدنی قوم کوچک یهود بوده و همین باعث دشمنی دیگران نسبت به آنان طی قرنهای گذشته بوده است/یهودیان معتقدند: مردم ۲ گروهند: یهودی و«گوییم» که انسانهای مهمی نیستند
95. خوردن گوشت خوک یا گوشت با ماست در یهود مطلقاً حرام است/یهودآزارها برای آزار آنان به زور این چیزها را به خورد آنها میدادند!
96. یهودستیزی، «ضدیت با نژاد سامی(anti-Semitism)» نامیده میشود/به خاطر نفرت از واژه «یهود» و Jew، واژه «کلیمی» به کار میرود/جنایات یهود: ص۱۰۰
97. در اواخر قرن ۱۹،گروه بزرگی از یهودیان از روسیه اخراج شدند/عدهای به غرب اروپا و گروهی به فلسطین رفتند و در کنار مدیترانه ساکن و نام صهیون را برای خود انتخاب کردند
98. صهیون، نام تپهای در قدس است که در زمان شکوفایی بنیاسرائیل در زمان داود و سلیمان، مرکز نظامی بوده/این نام همواره یادآور اقتدار یهود بوده
99. تورات، یهودیان را از طمع ورزیدن به اموال و املاک همسایه بر حذر داشته (خروج۱۷:۲۰)، همچنین گفته: ملعون باد کسی که حد همسایه خود را تغییر دهد (تثنیه)
100. مهاجرت یهودیان به فلسطین اشغالی در زبان عبری عَلیا یعنی «علوّ» خوانده میشود/۱۴میلیون یهود داریم، ۲۰٪ در فلسطین و ۸۰٪ در جاهای دیگر(دیاسپورا)
101. در ایران حدود ۲۰هزار یهودی داریم/یهودیان «Neturei Karta» (نگهبانان شهر،که از عبارتی در تلمود نام گرفتهاند) از مخالفان اسرائیل هستند و تشکیل حکومت توسط یهود را مخالف شرع میدانند
102. یهودیان کتاب آسمانی خود را تَنَخ مینامند که همان عهد عتیق مسیحیان است/مسیحیان کتاب آسمانی خود را عهد جدید مینامند/مسیحیان به هر دو اعتقاد دارند، اما عهد جدید، مقدم بر عهد قدیم است؛ مثلاً گوشت خوک در عهد عتیق حرام شده و یهودیان نمیخورند اما چون در عهد جدید همه نوع گوشت حلال است، مسیحیان هیچ گوشتی را حرام نمیدانند
103. اسکندر مقدونی پس از فتح خاورمیانه، شهرهایی به نام اسکندریه بنا کرد و در آنها به نشر علوم یونانیان پرداخت/این شهر در مصر هنوز هم یک شهر دانشگاهی است
104. جریان کامل عهد جدید و اَپوکریفا و تفاوت در پروتستان و کاتولیک و ارتدکس در صفحه ۱۰۵ و ۱۰۶
105. تَنَخ ۳۹ کتاب دارد که ترجمههای مسیحی آن به نام عهد عتیق، به سه بخش تقسیم میشوند:۱-بخش تاریخی۲-بخش حکمت، مناجات و شعر۳-پیشگوییهای انبیا
106. بخش تاریخی. ۱۷کتاب است که ۵کتاب اول آن تورات یا پنتاتوک (Pentateuch یعنی پنج کتاب) یا اسفار خمسه نامیده میشود/معتقدند مؤلف پنتاتوک، حضرت موسی است
107. از ۱۷ کتاب: از جریانات حضرت آدم تا موسی در سِفر پیدایش آمده/۴ سِفر یا کتابِ بعد در مورد موسی و قوم بنیاسرائیل/از یوشع به بعد در دوازده کتاب بعدی آمده
108. هنگام ارجاع به کتاب مقدس، نخست نام رساله یا کوتهنوشت آن، سپس شماره باب و سرانجام، شماره فقرات ذکر میشود؛ مثال: پیدایش ۱ : ۲۷/یعنی باب ۱، فقره ۲۷
10ا تورات واژهای عبری به معنی قانون و شریعت است؛ زیرا در تورات احکام و قوانین فراوانی وجود دارد/علمای یهود ۶۱۳ حکم از تورات استخراج کردهاند
110. معروفترین نقد تورات: فیلسوف هلندی اسپینوزا(۱۶۳۲-۱۶۷۷)/او پس از بررسی علمی اسفار خمسه تورات، اثبات میکند نویسنده آنها نمیتواند حضرت موسی باشد
111. واژه تَلمود به معنی آموزش از فعل ثلاثی عبری لمَد میآید و با واژه تِلمیذ در عربی ارتباط دارد/تلمود: کتاب بزرگی که احادیث و احکام یهود را در بر دارد
112. تَلمود در واقع تفسیر و تأویل تورات است و آنرا تورات شفاهی نیز مینامند/نویسندگان: سوفِریم یعنی کاتبان/مهمترین سوفر: عزرا(عُزیر)
113. عرفان یهودی، قَبالا (یعنی مقبول) نامیده میشود // اعتقاد یهود: حضرت موسی بر انبیای قبل و بعد از خود برتری دارد
114. یهودیت تبلیغ ندارد؛ چون یهودیان دین خود را نعمت الهی و مخصوص نژاد بنیاسرائیل میدانند و اگر کسی بخواهد یهودی شود، با اکراه او را میپذیرند!
115. اسم خاص خدا در دین یهود، یَهوَه یعنی «باشنده(موجود)» است. این نام بسیار احترام دارد و بر زبان آوردن آن حتی از طریق قرائت تورات حرام است
116. تازهیهودیشدهها را گِر(یعنی بیگانه) مینامند/تحمیل یهودیت به ندرت وجود داشته / یهودیان معمولاً مردم را به صهیونیسم دعوت میکنند نه یهودیت
ها ت معاد در تورات، بلکه در هیچ جای عهد عتیق نیامده/از نظر تورات دینداری در جلب نعمتهای این جهان و بیدینی در سلب آنها تأثیر مستقیم و قطعی دارد
118. یهودیان احکام فراوان و فوقالعاده پیچیدهای دارند؛ به ویژه در مورد خوراکیها/مثال: حیوان سُمشکافته و نشخوارکننده حلال است/ذبح فقط توسط عالم دینی یا کسی که او آموزش داده
119. گروههای امر به معروف در اسرائیل به رستورانها سر میزنند که مبادا گوشت حرام یا گوشت با لبنیات عرضه شود/بعد از غذا شستن دو بند از انگشتان: واجب
120. در یهودیت روزی ۳ نماز (صبح،عصر،مغرب) بر مردان واجب و بر زنان مستحب/پسر در ۱۳سالگی و دختر در ۱۲سالگی بالغ شرعی میشود/قبله: اورشلیم/ ۵ روزه واجب/ مهمترین روزه واجل: کیپور که ۲۴ساعت است
121. کسانی از یهودیان که از قبیله حضرت موسی و هارون باشند، لاویان نامیده میشوند: مثل سادات در اسلام/حاخام(=حکیم): عالم یهودیان و کاهن روحانی آنها
122. شنبه عید یهود و یکی از ده فرمان است/شنبه از کلمه عبری شَبات به معنی استراحت و دست از کار کشیدن است/حکم شراب در یهودیت: مجاز، اگر به مستی برسد: حرام و ناپسند
123. کار در شنبه: حرام و گناه کبیره/در تورات کنونی: یک نفر را یافتند که شنبه در بیابان هیزم جمع میکرد، پیش موسی آوردند، خدا به موسی امر کرد: بکشیدش!
124. آشنایی با یهودیت با انتظار مسیحا، به پایان رسید، حالا آشنایی با مسیحیت...
125. از قرن ۱۸، به طور خصوصی، درباره احتمال اسطوره و افسانه بودن عیسی بحث شده است/هرمان ساموئل رایماروس، عیسی را مدعی مسیحایی یهود میداند..ص۱۳۸
126. ساموئل(استاد هامبورگ): پیروان عیسی بهمنظور تحقق آرزوهای خود جسد او را دزدیدند، داستان رستاخیز و بازگشت نهایی او را ساختند و کلیسا را تأسیس کردند
127. انجیل متّی: مریم نامزدی نجار به نام یوسف داشت اما پیش از آنکه با هم آیند به عیسی آبستن شد./پس از آن، عیسی، برادران و خواهرانی داشته...
128. حضرت عیسی پیش از ۳۰سالگی برای تعمید نزد حضرت یحیی رفت و در ۳۰سالگی رسالت خود را آغاز کرد/در هر ۴انجیل به شفا دادن و.. که در اسلام نیز هست اشاره شده
129. هنگامی که بزرگان یهود دیدند تعالیم عیسی منافع آنانرا تهدید میکند برای کشتن او توطئه کردند/وی درآخرین شب زندگی، عَشای ربانی را با شاگردانش صرف کرد سپس یکی از ۱۲شاگرد برگزیده وی به نام یهودای اِسخَریوطی در مقابل پولی که از کاهنان یهود گرفته بود او را «با بوسیدن عیسی»، به مأموران نشان داد. این بوسی که یهودا از عیسی کرد و در حقیقت با این کار به او خیانت کرد، در انگلیسی به «بوسه یهود» یا Judas Kiss و به نوعی به بوسه خیانت مشهور است
130. طبق انجیل، نهایتاً عیسی به دست فرمانروای رومی(پیلاطس) مصلوب و پیش از غروب جمعه به خاک سپرده شد/طبق وعده خودش، طلوع فجر یکشنبه از قبر بیرون آمد و به آسمان رفت
131. پطرس(شمعون) یعنی صخره، بزرگترین رسول یا حواری حضرت عیسی بود که عیسی فرمود: من کلیسای خود را بر این صخره بنا میکنم... متّی ۱۶ : ۱۸-۱۹
132. پطرس پس از رفتن عیسی، به رُم پایتخت ایتالیا رفت و درآنجا به دست نِرون شهید شد/مرقدش در تپه واتیکان رم است/به همین دلیل، واتیکان مرکز مسیحیت کاتولیک است
133. هر چند حضرت عیسی پطرس را جانشین خود اعلام کرد اما پولُسِ رسول، موقعیت بهتری یافت و به گفته ائمه اسلام، اعتقادات مسیحیت کنونی محصول فعالیتهای اوست
134. دو عامل در رشد و گسترش دین مؤثر است: یکی تحمل آزار و دیگری تبلیغ. دین هنگامی میمیرد که وانهاده شود
135. مسیحیان حدود ۳۰۰سال رنج کشیدند، آزار دیدند و شهیدان فراوانی تقدیم کردند. شالوده این دین در همین ۳۰۰سال نهاده شد و دعوت اقوام مختلف کامیابی داشت
136. در ابتدای ظهور اسلام، مسیحیان لازم میدانستند که به دید اسلام به دید احترام بنگرند و مسلمانان را یاران ایمان و هموطن، بلکه به عنوان حاکم خود قبول کنند
137. در قرنهای۱۱ تا ۱۳، دولتهای اروپایی جنگهای صلیبی را به راه انداختند و نفرت نه تنها بین مسلمانان و مسیحیان، بلکه بین مسیحیان غرب اروپا و مسیحیان بیزانسی تا امروز برجاست
138. از سال ۸۰۰م آن مسیحیت محجوب و مظلوم، با نیرو گرفتن کلیسا و دخالت صریح و خشن روحیانیون مسیحی در سیاست به سلطنت استبدادی دنیوی تبدیل شد
139. جالبه: پاپهایی که برخلاف تعالیم حضرت عیسی عمل کردهاند را ناپاپ مینامند/به کسانی که در غیبت صغری به دروغ، خود را باب امام زمان معرفی میکردند «ناباب» گفته میشد
140. منصب پاپ مادامالعمر است/وقتی پاپ مُرد، اسقفان برجسته(کاردینال) در واتیکان جمع و پس از رأیگیری کاغذهای رأیگیری را میسوزانند تا دود سفیدی بیرون رود و...
141. اکثر پاپها پس از انتخاب، نام خود را به جان (معادلِ انگلیسیِ یوحنّا) یا پُل (معادل انگلیسی پولُس) تغییر میدهند
142. پاپ جانِ بیست و سوم در سال ۱۹۶۳درگذشت و پاپ پل ششم جای او را گرفت و در ۱۹۷۸ مرد/پاپ بعدی برای اینکه پایبندی خود به هر دو پاپ قبلی را نشان دهد، برای نخستین بار اسم مرکب «جان پل اول» را انتخاب کرد و این نوع نامگذاری رسم شد
143. بر اثر دخالتهای ناروای کلیسا در امور سیاسی و اجتماعی، سرانجام در سال ۱۸۰۶ فرمانروایی سیاسی پاپ پایان یافت
144. در ۱۹۲۹ معاهده لاتران بین واتیکان و ایتالیا به امضا رسید و با محصور شدن حکومت پاپ، «جدایی دین از سیاست» در اروپا رسمیت یافت/معاهده جدیدی در سال ۱۹۸۴ به امضا رسیده است...
145. کتاب مقدس، ۲ بخش دارد: عهد جدید و عهد عتیق/چون مسیحیان معتقدند: خدا با انسانها دو پیمان بسته؛ یکی قبل از حضرت عیسی و مخصوص بنیاسرائیل/یکی توسط حضرت عیسی برای همه مردم
146. در پیمان نو، نجات از طریق محبت حاصل میشود/خدای پسر به شکل انسان مجسم میشود و گناهان بشر را به خود میگیرد و با تحمل رنج صلیب، کفاره میشود
14ا در حقیقت عهد عتیق، کتاب آسمانی یهودیان است که مسیحیان برای آن احترام قائل شده و آن را در آغاز کتاب خود قرار دادهاند
148. عهد جدید به زبان یونانی نگارش یافته است/با اینکه مسیحیت مفهوم شهادت دارد اما حضرت عیسی را شهید نمیدانند بلکه «قربانی» میدانند
149. انجیل به یونانی یعنی «مژده»؛ مژده به فرا رسیدن ملکوت آسمان یا پیمان تازه/تمام عهد جدید مورد قبول تمام مسیحیان است و اپوکریفایی بین آنها وجود ندارد (اپوکریفا: بخشهای جعلی)
150. طبق آمارهای سالانه یونسکو، کتابهای مقدس مسیحیت بیش از هر کتابی در جهان چاپ و منتشر میشود/چاپ و انتشار توسط سازمانهایی مثل انجمن کتب مقدسه
151. مجموع کتابهای عهد عتیق و عهد جدید، ۶۶ کتاب است: عهد عتیق ۳۹ کتاب و جدید: ۲۷ کتاب/موضوعات عهد جدید: اناجیل/اعمال رسولان/نامههای رسولان/مکاشفه
152. گروه زیادی از یاران و پیروان حضرت عیسی به ثبت سیره و سخنان وی اقدام و نوشتههایی بوجود آوردند که بعداً انجیل خوانده شد/ از بین آنها، ۴ انجیل رسمیت یافت و بقیه متروک شدند
153. انجیل۱و۴ را حواریون نوشتهاند و انجیل ۲و۳ را حواریونِ حواریون/مسیحیان، انجیل بَرنابا که بشارتهای فراوان به ظهور حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) دارد را قبول ندارند و آنرا جعلی میدانند
154. ایمان یهودیان و مسیحیان به صدق، صحت، اعتبار و الهی بودن کتاب عهد عتیق و جدید، عیناً مثل ایمان مسلمانان به صدق واعتبار قرآن است و هیچ فرقی ندارد
155. مسیحیان: خداوند کتابهای مقدس را به وسیله مؤلفانی بشری نوشته است؛ یعنی یک مؤلف الهی و یک مؤلف بشری/یهودیان و مسیحیان معتقدند تورات، نوشتهی خود حضرت موسی است
156. مسیحیان هرگز نمیگویند عیسی کتابی به نام انجیل آورد/کتاب نداشتن حضرت عیسی برای مسیحیان بدیهی است/انجیل را صرفاً بیانگر زندگی وسخنان وی میدانند
157. آیه ۹۱ سوره انعام، نظر اسلام در مورد کتب آسمانی/آیه ۳۰ سوره توبه، در مورد عیسی پسر خدا بودن
158. در سال ۱۹۴۷ در بیابانهای فلسطین، در غارهایی بر کرانه بحرالمیّت، طومارهایی کشف شد که یک جنبش فکری را در باب مسیحیت پدید آورد.. باید تحقیق کرد
159. دانشمندان: اعتقادات یهودیت و مسیحیت برگرفته از اعتقادات میترایی است/عبارات انجیل مشابه عبارات کتابهای هندو و بودایی است/ تولد مسیح دقیقاً در روز تولد میترا است
160. حتی تبدیل شنبه که در یهودیت روز سبت یعنی روز استراحت بود به یکشنبه، طبق اعتقاد میترایی بوده: یکشنبه: روز خورشید فاتح.. زمین در اعتقاد میترایی الههی باکره است که معادل حضرت مریم در مسیحیت است
161. اناجیل همنوا در مورد حضرت عیسی چندان غلو نمیکنند، اما در سراسر انجیل یوحنّا که دیرتر نوشته شده، مطالب غلوآمیز مانند الوهیت آن حضرت وجود دارد
162. مسیحیان: روحالقدس، یک فرشته یا آفریده یا جدای از خدا نیست، بلکه خود خداست که در قلوب مردم و در جهان زیست میکند و به عمل اشتغال دارد
163. رد پای تثلیث در انجیل متّی: آنان را به اسم اب و ابن و روحالقدس تعمید دهید/نویسندگانِ عهد جدید عادت داشتهاند خدا را پدر بنامند که این عادت از یهودیت آمده
164. در کتاب عهد جدید، نصّی که بر تثلیث دلالت کند وجود ندارد/شورایی در سال ۳۲۵م تشکیل و در قانون نیقاوی، الوهیت عیسی را با اکثریت قاطع پذیرفت
165. عباراتی مثل«پدر/پسر/روحالقدس» برای کسی که با ذهن خالی با آن برخورد کند چنین مفهومی را نمیآفریند؛ همانطور که قرار گرفتن «خدا و رسول و ملائکه» در آیات قرآن برای کسی نشانه تثلیث نیست
166. تقریباً همه مسیحیان معتقدند ۲ آیین اصلی داریم:تعمید، عشای ربانی/کاتولیک و ارتدکس: ۷ آیین داریم: تعمید، تأیید، ازدواج مسیحی، دستگذاری، اعتراف، تدهین نهایی، عشای ربانی
167. تعمید: واژهای عربی از ریشهای سُریانی به معنی «در آب فرو رفتن»/اصلیترین آیین/ فقط ۱ بار هنگام ورود به مسیحیت، کمی آب روی سر میریزند یا شخص در یک حوض، زیر آب میرود
168. تأیید (نیمه دوم سلوک در زندگی مسیحی) را اسقف یا جانشین او عطا میکند و اساس آن مسح کردن داوطلب با روغن+یک عبارت است/بین سن ۱۳ تا ۱۶ سالگی انجام میشود
برای مسیحیان ازدواج را یک امر دنیوی نمیدانند بلکه یکی شدن مرد و زن و نشانه محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش میدانند؛ بنابراین، مسیحیان با طلاق و تجدید فراش مخالفند
170. آیین دستگذاری: مثل روحانیت در اسلام=وقف خدمت به جامعه مسیحیت و در نتیجه، خدمت به همه بشریت شدن/ مراتب: اسقف: نماینده مسیح/کشیش: معاون اسقف/شمّاس: مبلّغ
171. در قرون نخستِ تاریخ کلیسا، توبه و اعتراف به صورت علنی انجام میگرفت. در قرون بعدی، «اعتراف فردی به گناه» مرسوم شد/ اعتراف = بخشایش الهی
172. تدهین نهایی: مانند حضرت عیسی به عیادت بیماران جسمی رفتن/اعتقاد مسیحیان: بیماری جسمی مانند بیماری روح موجب سست شدن ارتباط انسان با خدا میشود
173. عشای ربانی: به یاد شام آخر مسیح که نان و شراب را به نشانه گوشت و خون خود(قربانی) به حواریون خوراند، نان و شراب میخورند/ عشای ربانی برای مسیحیان بسیارمهم است!
174. کریمس(Christmas) به معنی «جشن مسیح» به مناسبت تولد آن حضرت در ۲۵دسامبر(۴دی) برگزار میشود/ ۷ روز بعد، جشن اول سال میلادی یا جشن شب ژانویه است که در ۱۱دی برگزار میشود
175. عید پاک(Easter) مهمترین جشن دینی مسیحیان است/به مناسبت پیروزی عیسی بر مرگ و برخاستن وی از مردگان در سومین روز تصلیب وی/ بین ۲ فروردین تا ۵ اردیبهشت قرار میگیرد
بیشترین جستجوها
مباحث جدید
فقه استدلالی(۴) که شامل مباحث بیع و ایقاعات است در واقع منبع درسی واحد فقه (۲) برای ترم اول طلاب کارشناسی ارشد در کلیهي رشتههای جامعة المصطفی العالمیه محسوب میشود.
این درس سه واحدی بوده و امتحان میان ترم ندارد (امتحان میان ترم فقط برای دروس ۴ و ۵ واحدی است) با این حال امتحان شفاهی حدوداً هفته هشتم آموزشی از طلاب گرفته میشود که ۵ نمره دارد.
درسنامهی این واحد در قسمت درسنامهها موجود می باشد که به مرور زمان تکمیل و سپس آزمون آنلاین آن هم افزوده میگردد.
با تشکر
سید محمد دانش
دانش
منطق
مـحـمود منتظری مقدم
تلخیص نموداری
حلقه ثانیه
شهید سید محمد باقر صدر
محسن صبوری فیروزآبادی
مشاور حقوقی کیفری
217 🧐
609 🧐
902 🧐
اگر"العجل"بگوییموبراۍظهورآمادهنشویمکوفیـٰانآخرالزمـٰانیم...
1.8k+ 🧐
سلام. فعالیت این سایت متوقف شده یا همچنان برقرار هست؟ بعد از مدتها سایت رو چک کردم دیدم 70 ت امتیاز دارم امکان تسویه اش هست؟ آیا میشود بازهم کتاب بارگزاری کرد یا متوقف شده؟
#سلام_امام_زمانم
🌱السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا اَلْإِمَامُ اَلْوَحیدُ و القَائِمُ الرَّشیدُ...
🔸️سلام بر تو ای یگانه روزگار و ای تنهاترینِ عالم؛
سلام بر تو و بر روزی که برای هدایت و محبّت قیام خوا... نمایش بیشتر
501 🧐
ماییم و شکوهِ نصر انشاءالله
قدس است و شکستِ حصر انشاءالله
یک جمعۀ نزدیک، نُصَلّی فِی القدس
همراه امام عصر انشاءالله...
❣#امام_جهان
🌷 جمعه های انتظار
#طوفان_الاقصی
1.8k+ 🧐
سلام وقت بخیر کسی اینجا جزوه سوالات صرف ساده رو داره؟
بسم الله الرحمن الرحیمفقه اسلامی در چالش حقوق و قوانین وضعیمحمد حسین بهرامچکیده:فقه اسلامی و مخصوصا فقه جعفری با پشتوانه قوی قرآن و روایات معصومین علیهم السلام، قرن¬ها مشکل¬گشا و رهنمای فردی و اجتماعی... نمایش بیشتر
608 🧐
✳️ فتح اراده و تصمیم
🔻 سردار حاج قاسم سلیمانی میگوید: «در روزهای اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به هر کاری میدانستم، اما در اولین حملهای که انجام دادیم، موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جادهٔ سوس... نمایش بیشتر
628 🧐
آیت الله لقب مفت و مبتذل امروزی:«مولوى محمد حسن» كه ظاهرا درس دينى نخوانده بود و مرد خوش سليقه اى بود و از مطالعه كتابهاى دينى فارسى در قندهار منبر ميرفت. تاريخ ميخواند و براى مؤمنين روضه خوانى مى ن... نمایش بیشتر
608 🧐
الدّرس الخارج ضرورة أم ضرارة؟محمد حسین بهرام1401 شالتمهیدالدّرس الخارج هو منهج دراسی او مرحلة دراسیة بحثیة في المعاهد الدينية او الحوزات العلمیّة. يشار إليها کدورة تعلیمیة خاصة فی الحوزات العلمیّة ال... نمایش بیشتر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله و الصلوة و السلام علی رسوله المصطفی و علی آله و صحبه خیر الوری و من تبعهم باحسان اتباع الهدی.
درس خارج حوزه، مبدأ، مسائل و مشاکل
محمد حسین بهرام
16/08/1400
مقدمه:
شاید جای این سوال هست: « پیغمبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم که در ظرف ۲۳ سال اصول و فروع و عقاید و اخلاق به تمام شعبها و دقایقها بیان نمود و شاگردها نیز خوب فهمیده بودند. [چرا] ما عمرها باید در اصول فقط بمانیم و به جایی نرسیم» ؟ .
تأملی در سنّ و سال طلاب و دانشآموزان حوزه و بخصوص حوزههای بزرگی مانند حوزه علمیه قم و از این جمع، حاضران و فراگیران دروس خارج، واقعیت و حقیقت این سوال را به ما اثبات میکند. صدها درس خارج خوانی که عمری در خواندن اصولاند و همچنان مقلّد و اصول ندان و حاصل سالها درس خارج خوانیشان تحریرات درهم و برهم و تقریرات نا منظمی که اکثر آنها نه در بالای منبر به کارشان میآید و نه در محراب مسجد و نه در بازار معامله و نه هم نشر کتاب و مجله؛ بگذریم از محافل علمی و سر صنف درسی مدارس و دانشگاهها و امثال آن و محصول آن عنوان طلبه درس خارج!
درس خارج از مراحل درسی یا به عبارت بهتر، شیوه تعلیمی در حوزههای علمیه درس خارج است. و از آن به درس خارج و دوره خارج هر دو یاد میشود. معمولا طلبه پس از طی کردن راه طولانی یادگیری علوم مقدماتی ادبیات عرب و خواندن کتابهای مطول و مفصلی در علم فقه و اصول فقه، وارد این مرحله طولانیتر درسی میشوند. هر چند در کنار ادبیات و فقه و اصول، علومی مانند منطق، تفسیر، حدیث، عقیده، فلسفه، اخلاق و ... نیز در نظام درسی حوزوی امروزی دیده میشود؛ اما عمدهترین درسها همان دو درس فقه و اصول فقه است تا جائی که جز آنها را با عنوان دروس جنبی یا فرعی یاد میکنند. در واقع این دو درس/علم(فقه و اصول) بیشترین زمان تحصیل و هم بهترین دوران عمر طلبه را به خود اختصاص میدهد که نسبت به دیگر علوم اولویت و اصالت و به شدّت موضوعیت یافته است. علم فقه به عنوان علم محوری در تعلیمات حوزوی پیشینه هزار ساله در کارنامه آموزشی- پژوهشی حوزههای علمیه دارد و شاید به همان طول و تفصیل نیز نارسایی و نقص.
در نظام درسی حوزههای علمیه جامعه شیعی، اغلب مدارس به طور سنّتی به پیش میرانند و برنامه میگذارند. پیش رفتنی که هر روز طلبه را از مسائل و موضوعات جاری جامعهاش دورتر میکند. نه کم شماراند طلابی که یک عمر در حوزه میزیند و مادام العمر مشغول تحصیل و تعلّم فقه و اصول و تفکّر و تحلیل مسائل و موضوعاتی که بارها و قرنها حلّ و فصل و تشریح و تثبیت شده است و دل به این خوش دارند که دوره چندم درس خارج فلان کس شرکت میکنند... کمترین آسیب این نوع تدریس و تدرّسها با نگاه صرفا مادی و مالی؛ بالاترین آمار و بیشترین رقم مصرف بیت المال و سهم امام است که برون داد و برآیند آن حتی یک سیاهه صد صفحهای علمی و کار بردی از هر طلبه و شرکتکننده در درس نیست!
این نوشتار کوتاه بر آن است تا این موضوع را کاویده و با تمرکز بر درس خارج، علّت و منشأ مشکلات موجوده و برخی مسائل مرتبط با آن را از نظرگاه بزرگان دین و اندیشه به نقد و تحلیل گیرد و با تکیه بر شواهد و مستنداتی از متون و ستون این درسها گوشهای از مصاعب و مصائب تعلیمی طلبه امروز را بیان کند. تأکیدا عرض میشود موضوع، درسهای خارج و اصول رائج و جاری است و مورد مطالعه، طلبه و تقریرات و تحریرات موجود با آثار و نتایج بدست داده بیرونی؛ نه صرفا بحث انتزاعی و فرضیات ذهنی- تخیلی یا ایده آلهای آنچنانی!
محوریت فقه در آموزش حوزوی
در هر نظام تعلیمی مثلّث استاد، شاگرد و کتاب، پایه اساسی و فلسفه وجودی آن به حساب میآید. کتاب، نقش واسطه و پُل ارتباط و کانال انتقال معلومات از استاد به شاگرد بوده و در همه مدارس و مراکز آموزشی و شاخههای مختلف علوم، جزء مواد اولیه درسی است.
اهمیّت این ماده ممّد، به حدّی است که تمامی دولتها وزارت و ریاست مخصوص تألیف و تدوین کتابهای درسی دارند و از تعلیمات ابتدایی گرفته تا مراحل و درجات عالی و فوق عالی، برای دانشآموز یا دانشجو و طلبه کتابهای خاصی تهیه میشود و حدّ اقلّ سرفصلهای درسی(در مقاطع عالی) مشخّص شده و مرتّبا پس از گذر مدتْ زمانی توسط متخصصین، مورد اصلاح و بازبینی قرار میگیرد. در حوزه علمیه اما با تأسف باید گفت که در خلال خیل عظیم و سواد اعظم سیاههها و با زمینه هزار ساله تأسیس حوزه و عقبه تعلیم و تدریس علم فقه با آنکه محوریت و اولویت تدریس و تعلیم را دارد؛ جز تعدادی کمتر از انگشتان یک دست؛ کتاب درسی فقهی اصلا وجود ندارد و کتابهای خاصّ درسی هم که مثلا نوشته شده مانند آموزش فقه فلاحزاده و دروس تمهیدیه ایروانی، برای نوآموزان و به اصطلاح سال اولیهای این علم است و می توان گفت که اینها نیز فاقد معیارات لازم کتاب درسی اند. چنان که حضرت آیت الله محسنی فرموده اند: " عجيب است كه براى تدريس و درس خواندن در حوزهها در هيچ علمى كتابى نوشته نشده است، كتب درسى محصلين بدون كدام معيار مشخصى بطور اتفاقى از ميان كتب مؤلفه مورد بحث و درس قرار گرفته و مشهور شده است و لذا غالب آنها با اينكه كتب مفيدى بودهاند ولى از نظر درسى خالى از عيب نبودهاند و بلا شك باعث ضياع پارهاى از عمر و بردن رنج بيشتر افاده و استفادهكنندگان شدهاند".
هرچند در علم اصول، وضعیت کمی بهتر مینماید و کتابهای درسی متعدّدی مانند حلقات شهید صدر، کتابت و تألیف شده است ولی فضای عمومی حوزهها هم چنان پر از حال و هوای چندین قرن قبل است و اغلب کتابها تألیفات علمای سدههای پیشتر از پیشین و هم مسائل مورد نقد و بررسی حتی در درسهای خارج مسائل و موضوعاتی این چنین! باری؛ چنین نقیصهای در چنان نهادی با چنان نام و نشانی، خود نشانگر نا به سامانیهای مهم، عمیق و مزمنی است.
اقیانوس بند انگشتی
از طرف دیگر، ملاحظۀ کتب و موسوعات علمی و تکثر عددی و عنوانی کتب مدوّن و مطبوع در علم فقه و موضوعات فقهی نسبت به سائر علوم اسلامی نشان میدهد که علمای شیعی امامی[حد اقل] بیش از هر علم دیگر مرتبط به معارف اسلامی به علم فقه پرداختهاند و آن را پالش و پرورش دادهاند. از عناوین مختلف کتبی که مستقیما در مورد فقه نوشته شده است اگر بگذریم، فقط و فقط کتابهایی که با عنوان شرح و تعلیقه بر یک کتاب فقهی مانند شرائع الاسلام محقق حلّی(متوفی ۶۷۶ ه) تألیف و تحریر شده است به بیش از صد کتاب میرسد: «و قد تعدت تلک الشروح و الحواشی المائة» طبعا علم اصول هم درجه دوم بعد از آن را دارد و بلکه میتوان گفت؛ اصول نیز در این جهت، موازی فقه بوده و برابر آن کش و قوس آن چنانی یافته است و این خود چیز عجیب و غریب دیگری است که مصداق اقیانوسبند انگشتی(به عمق یک سانتیمتر) را در ذهن تداعی میکند.
آیا بهتر نیست که به جای نوشتن صد شرح بر یک کتاب، ده تا کتاب در موضوعات دیگر نوشت؟ چرا عوض طرح ۱۸ احتمال در عبارت حدیثی چند کلمهای[لَا سَهْوَ فِی سَهْوٍ] به شرح ۱۷ حدیث دیگر نپردازیم؟ و آیا ارجاع و تفسیر ۲۰ آیه از قرآن کریم بهتر است یا خلق احتمالات خیالی و دور از ذهن نیف و عشرون در یک آیه؟ تمرکز بر فقه و اصول در حوزه و به عبارتی توم آنها تنها در مراحل ابتدایی و متوسطه نیست که در مراحل عالی مانند درس خارج نیز چنین است و اصولا یکی از ممیزات درس خارج به گفته«حب الله» همین است: " إنها تشتهر في مجال دراسات الفقه من ناحية وأصول الفقه من ناحية أخرى، وقلّما نجد مرحلة البحث الخارج ـ بشكلها المتعارف ـ في سائر العلوم، كالقرآنيات والتاريخ والحديث والرجال والفلسفة والكلام"
درس خارج یا دوره خارج
گفته میشود که «درس خارج، عالیترین مقطع دروس حوزه معادل دوره دکتری در دانشگاه است» در این دوره درسی«شیوه تحصیل عوض میشود، استاد موضوع بحث را از منابع مختلف تحقیق میکند و به بررسی و نقد آرای عالمان دیگر در همان موضوع میپردازد، درس، خارج از متن آموزشی معین عرضه میشود به همین جهت به آن درس خارج میگویند. طلبه موظف است پس از مراجعه به آثار عالمان گذشته، استنباط مستقل خود را در مقایسه با پژوهش دیگران به بوته داوری بگذارد» . مطلوب از این درس و متبادر از عنوان آن نیز ایجاب میکند که درس خارج، واقعا درس خارج از متن باشد و چنانکه بعدا خواهد آمد فلسفه ایجادی آن نیز همین بوده است اما امروزه در یک انحراف 180 درجهای از اصل تأسیس و تکوُّن خود بنا به توجیهاتی به متن روی آورده و این چنین معمول شده است: " معمولا متن درسى خاصى ندارد. ولى براى نظم بخشیدن به مطالب، مباحثبراساس کفایه الاصول در اصول فقه و جواهر الکلام، تحریر الوسیله و عروه الوثقى در فقه طرح مىشود" .
آقای احمد مبلغی گفته است: «درس خارج تلاشی است شامل بعدی از آموزش به علاوه بعدی از پژوهش. آموزشی معطوف به ذکر اقوال یا مرور آرا یا القا و انتقال متون به شاگرد نیست بلکه مقصود، آموزش منهج و روش اجتهاد، چگونگی استفاده از منابع، چینش و ترتیب ادله، چگونگی برخورد با آرا و اقوال و استفاده از آنها و قرار دادن آنها در مسیر استنباط. در کنار آن یک پژوهش لطیف، دقیق و ظریف از سوی استاد و شاگرد به فراخور دانششان به طوریکه شاگرد حقیقتا میخواهد اجتهاد انجام دهد». اما آیا واقعا همه دروس و طلبه خارج چنین هستند؟
آقای ابطحی در باره درس خارج میگوید که محور این درس فقه و اصول است و استاد و شاگرد «کار اصلى خود را در فقه و اصول قرار مىدهند و کتاب خاصى مورد مطالعه و تدریس قرار نمىگیرد بلکه یک مسئله فقهى یا اصولى موضوع بحث قرار داده مىشود و استاد نظرات مختلف را مورد بررسى و نقد و تحلیل قرار مىدهد و نظر خاص خود را مطرح مىسازد و براى اثبات آن دلیل مىآورد و دلائل دیگران را رد مىنماید و در اینجا است که شاگردان حق دارند در این بحث اظهارنظر کنند و اشکال کنند و در رد یا قبول نظر استاد و یا نظریههاى دیگر آزادند. با طى این دوره، طالب علم به مرتبه اجتهاد مىرسد و بعنوان یک، فقیه یا اصولى، صاحبنظر مىگردد و حق دارد در مسائل اسلامى نظر بدهد و دیگران ازنظر او پیروى کنند» .
در قیاس درس خارج با دوره دکتری در دانشگاه¬ها، چند تفاوت عمده را نمیتوان نادیده گرفت:
اول، تعداد دانشجویان یا طلبه که در «شلوغترین درس خارج حوزه[در مسجد اعظم قم] بیش از ۲۰۰۰(دو هزار) طلبه شرکت میکنند». این تعداد، اختصاصی به دوران ما ندارد که ميرزا محمد همدانى - يكى از شاگردان شيخ انصاری مىنويسد: گمان مىكنم، در مجلس درس او، سه هزار نفر يا بيشتر شركت مىكردند.
دوم این که بنا به آمار سال ۱۳۹۰ تنها در چهار مرکز حوزوی در قم(مسجد اعظم، مدارس فیضیه/دارالشفا/گلپایگانی و بروجردی(خان)) ۱۸۶ درس خارج در روز، برگزار میشود.
سوم آنکه جدیدترین کتاب محور درس خارج، بیش از ۳۰ سال از وفات نویسندهاش میگذرد . چهارم آنکه در این درس دوره تحصیل نامعلوم است، سرفصل چندان مشخصی و سطحبندی هم وجود ندارد، خنده دارتر این که«در درسهای خارج، کسی که سال اول وارد میشود، با کسی که پانزده سال است که درس خارج میخواند، یک جا و سر یک درس مینشیند» . پنجم اینکه«جمع کثیری از طلاب حوزه از روی اجبار به آن تن میدهند در حالی که توجیهات متعددی برای بیفایده بودن آن دارند» ششم و هفشندهم نیز امتحان ورودی، امتحان میان درسی و پایان درسی و از این قبیل چیزای دیگه...
پیشینه درس خارج
این درس امّا از نظر تاریخی سنّ و سابقه چندانی ندارد و از ابتداعات عصر شیخ انصاریرحمه الله است[کمتر از دو قرن]. گفته شده است که «آغاز تدریس خارج به ابتکار شریف العلماء(متوفی ۱۲۴۶ه) انجام شد. نخستین عالم شیعه که به گونه خارج تدریس کرد شریف العلماء آملى مازندرانى است و پیش از او رایج نبود. منشأ این شیوه او شیخ اعظم انصارى صاحب مکاسب(متوفی ۱۲۸۱ه) و سعید العلماء مازندرانى (بابلى، متوفی ۱۲۷۰ه) بودند، زیرا شیخ انصارى و سید العلماء که هممباحثه و از شاگردان ممتاز و برجستۀ شریف العلماء بودند در درس شریف زیاد اشکال مىکردند و شریف هم پاسخ مىگفت. این اشکال و پاسخ از روى کتابى نبود، در نتیجه کمکم تدریس شریف العلماء که از روى کتاب معالم بود از میان رفت و از آن زمان به بعد عالمان درس را از خارج مىگفتند و تقریر مىکردند نه از روى کتاب. از آن پس در حوزههاى علمیه امامیه پس از آنکه تلامیذ مراحل سطوح را مىگذراندند، مجتهدان براى آنها اصطلاحا درس خارج تدریس مىکردند. در درسهاى خارج، علاوه بر متون علمى، از نظرات دیگر علما نیز استفاده مىشد و آنگاه مطالب بهطور مستقل از خارج مورد تحلیل و بررسى و نقد قرار مىگرفت» . نویسنده کتاب روششناسی اجتهاد نیز به همین مطلب اشاره کرده و گفته است: «شریف العلماء» از شاگردان شاگردان سید على و سید محمد طباطبائى است. شریف العلماء مهمترین و مشهورترین استاد شیخ انصارى است. برخى مىگویند وى براى اولین بار درس خارج به شیوۀ امروزى را بنا گذاشت. تا قبل از او اساتید از روى یکى از کتب معروف مانند معالم الأصول، تدریس مىکردند؛ اما بعد از وى این روش در دورۀ درس خارج از میان رفت و اساتید بدون اینکه مقید به متن کتابى خاص باشند، خود به تقریر مطالب اقدام کردند. مىگویند علت اینکه او این شیوۀ درس گفتن را انتخاب کرد سؤالات مکرّر شاگردانش از جمله شیخ انصارى است. پرسشهاى مکرّر موجب مىشد، کلاس مدّت زیادى به پرسش و پاسخ بگذرد و از متن کتاب فاصله بگیرند. همین امر به مرور زمان باعث شد کتاب به صورت کلى از درس حذف شود» .
سوالی که در اینجا قابل طرح است این است که چند در صد از طلاب مانند شیخ و چه تعدادی از استادان مانند شریف العلمااند؟ آیا طلبهای که از مطالعه کتاب شیخ عاجز است و مجبورا آن را در پیش استادی میخواند و خط به خط و کلمه به کلمه باید از استاد ترجمه و توضیح عبارت را بشنود و یاد بگیرد؛ در حدّ شیخ انصاری و نیازمند درس خارج آنچنانی است؟ آیا استادی که بدون خواندن شرح و شروحات، توان تدریس کتاب شیخ را ندارد، صلاحیت تدریس خارج را دارد؟ مگر نه آنکه نه شاگرد همسان آن شاگرد و نه استاد بسان آن استاد و نه هم درس چنان درس! و اکثر ادا در آوردن و تقلید کور کورانه کردن است؟ در آن درس خارج، شاگرد و سؤالات او محوریت داشتند و لی چیزی که در درسهای خارج کنونی دیده میشود این هم نیست که شاگرد محور و سؤال محور باشد و کتابی در کار نباشد[شیوه نو و نهایی تدریس شریف العلماء و ظاهرا شیوه شیخ انصاری که رسائل و مکاسب را درس خارج ایشان میدانند] بلکه عقبگردی به کتاب محوری و استاد محوری است نه آنکه در پی حلّ مسأله و پاسخ به پرسشهای علمی- فقهی باشد. به خوبی میتوان حدس زد که سؤالات شیخ شاگرد شریف العلماء طبعا سؤالاتی مربوط به موضوعات و مسائل مهم و مطرح آن روز بوده است ولی درسهای خارج امروزی تقلید ناشیانهای است از آن درسها که جز تشابه اسمی، هیچ مشابهت و ممیزه دیگر آن را ندارد. "بیشتر کتابهاى متداول درسى که اکنون به عنوان متون آموزشى حوزهها تلقى شده، اصولا به عنوان متن آموزشى تدوین نشده است.
به عنوان نمونه، کتاب کفایة الاصول مرحوم آخوند خراسانى (ره) و رسائل و مکاسب شیخ اعظم انصارى (ره) هرگز به عنوان متنى کلاسیک، براى تدریس در حوزههاى دینى تدوین نشده است. کفایة الاصول، همان بحث خارج اصولى است که مرحوم آخوند در زمان تدریس خارج اصول، طرح نموده است و شاهد آن عبارتهاى «ان قلت، قلت» و پرسش و پاسخهایى است که در آن به چشم مىآید. و آن بحثها با فراز و نشیبهایى که دارد، جمعآورى و خلاصه شده و با همه ابهامهاى آن به چاپ رسیده است! رسائل و مکاسب نیز مجموعه یادداشتهاى شیخ بزرگوار انصارى (ره) است که به منظور پیشنویس تدریس بحث خارج فقه و اصول، تحریر مىداشته است. و معروف است که وقتى به شیخ انصارى (ره) گفته شد که بحثهاى اصولى شما تحت عنوان «رسائل» چاپ شد، ایشان در پاسخ گفته است: «از این چیزها زیاد چاپ مىشود". بله! اگر چنین نمیبود ۲۰هزار سوال در دستگاه قضای جمهوری اسلامی ایران که روزانه صدها درس خارج در گوشه و کنار آن برگزار است؛ بیپاسخ نمیماند! اعلامیههای درس خارج آقایان با عناوینی مانند خارج لمعه، خارج مکاسب، خارج کفایه الخ در تابلو اعلانات مدارس شاهد بیزبان اما حیّ و حاضر... یا للعجب! و وامصیبتاه ...
به راستی این عجب و بلکه مصیبت نیست که استاد از بین بیش از صدها و بل هزار طلبه که به درس او حاضر میشود، فقط برای دو سه تن تدریس کند و خودش هم به این مطلب (و مصیبت) آگاه باشد و اقرار کند؟ [آیت الله خوانساری: ] زمانى که در نجف أشرف، خدمت مرحوم آیة الله خوئى درس خارج اصول مىخواندیم، ایشان تصمیم داشتند یک درس خارج فقه نیز شروع کنند، ولى آن را مشروط کرده بودند به شرکت دو نفر از تلامذه خود و فرموده بودند: «اگر دو نفر در این درس حاضر شوند درس را آغاز مىکنم" این مسئله تقریبا در اغلب گویندگان درس خارج وجود دارد چنانکه از شیخ انصاری نقل شده است: [شیخ انصاری] "گاهى مىفرمود: من درس را براى سه نفر مىگویم. میرزاى شیرازى، میرزاى رشتى و شیخ حسن تهرانى نجمآبادى". آقای محمد تقی اکبر نژاد بدون ذکر نام از زبان یکی از درس خارج گویان فعلی حوزه قم که بیش از هزار طلبه در درسش حاضر میشود حکایت میکرد که گفته است برای دو نفر درس میدهد... آیا حق نداریم که از این بزرگواران بپرسیم وقتی خودتان از حال و روز این مجموعه با خبرید و سرگردانی و علافی و زحمت بیهوده شرکتشان در درستان را میدانید چرا به حال و روز آنان فکری نمیکنید و به اتلاف باطل و بیهوده سرمایه عمر و فرصت آنان رضایت میدهید؟ این که چه منطقی پشت سر این وقت کشی و عمر سوزی است و چنین مدیریتی چه توجیه عقلی و شرعی دارد؛ الله عالم...
شیوههای تدریس درس خارج
آنچه در این بخش مهم است نه استقصای شیوههای درسی که استفسار شیوه تدریس فعلی است و تأکید بر این نکته که درسهای خارج فعلی از جهات و جوانب مختلف از درس خارج اصلی و اولی، فرسنگها فاصله گرفته است و به بیراهه باطل دور میزند و آن هم متسلسل ... به گفته آقای اصفهانی از جهت شکل درس، درسهای خارج متداول و مرسوم نجف و قم فعلی به سبک کلاسیک و استاد محور ارائه میشود. بر آن بیفزایید گفته قبلیاش را در مورد متن درس خارج و از جمله آن این نتیجه به دست میآید که دروس خارج فعلی متن محور و استاد محور است. سبک دیگری که ایشان ذکر میکنند سبک سامرایی است: "1- سبک سامرائى یا مکتب سامرا و یا روش شاگرد محورى این روش درس خارج میرزاى شیرازى بزرگ رحمه الله است که بعدا در کربلا ادامه یافت، که متاسفانه اکنون در حوزههاى علمیه به فراموشى سپرده است. در این شیوه میرزاى بزرگ رحمه الله فرعى فقهى را مطرح مىکرد و تمامى مطالب مربوط به آن را به کمک شاگردان و با بحثهاى طرفین مورد بررسى قرار مىداد و حتى چیزى را به عنوان «اصول موضوعى» نمىپذیرفت. در این سبک شاگردان محور بحث هستند و استاد سخنران جلسه نیست، بلکه در پایان به جمعبندى نظریات و نتیجهگیرى مىپردازد. در این روش شروع درس مشخص بود، اما پایان آن روشن نبود و گاهى تا هفتساعت ادامه مىیافت.
2- سبک کلاسیک (استاد محورى (این روش متاخران حوزه نجف و قم است و امروزه متداولترین روش تدریس در حوزه علمیه قم است. در این سبک، استاد یک فرع فقهى یا اصولى را مطرح مىکند و اقوال و دلایل آن را بررسى مىکند و در پایان نظر خویش را بیان مىکند. در این شیوه استاد فعال است و مانند یک سخنران عمل مىکند و شاگردان کمتر فعال هستند
کیفیت درس خارج اکنونی
آقای احمد مبلغی از نداشتن تعریفی از درس خارج میگوید و این که این درس، طلاب را در فضای مه آلودی وارد میکند که عمل در آن سلیقهای است و پر از ابهام اقوال و آرای مختلف و از به ابتذال کشانده شدن این درس میگوید و هم همین تکثّر اقوال و کتب و تعلیقهها و شرحها و شرح بر شرحها را علّت ایجاد رواج درس خارج میداند. علت دیگر هم به دنبال رأی جدید بودن و باز بودن باب اجتهاد در اندیشه شیعی است؛ «که گامی به پیش باشد و نسبت به آنچه هست و فراتر از آنچه هست علم را به پیش ببرد» از دیدگاه ایشان «درس خارج به دو معنا باید فارغ از فضای درسی باشد؛ اول اینکه به قرائت متن نپردازد و دوم اینکه علم را از جایی که تا حال پیش رفته است جلوتر ببرد» . به گفته ایشان«درس خارج در مواردی، نه همیشه، در حالی منعقد میشود که در نهایت نه خود استاد میفهمد که مطلب چیست و نه شاگرد میفهمد». «عملا درس خارج به جای آنکه نقشی بیافریند، ضربه و ضرری را نیز متوجه میکند و به جای اینکه مشکلی را حل کند خودش به مشکل تبدیل شده است. واقعیت این است که درس خارج خورنده عمرها شده است در حالی که جایگاه بهترین احساس لذتهای علمی و تحقیق علمی است» .
به راستی؛ آیا مشکل نبود کتاب درسی علمی و معیاری در فقه و اصول از عوامل ایجاد تدریس به شیوه خارج نیست؟ پاسخ فعلی و عاجل نگارنده به این پرسش مثبت است و شاهد آن هم همین بحثها و درسهایی که بیشتر خارج از فقه و اصول به معنی واقعی این دو علم است یعنی زوائد علم اصول و حواشی یا حشاوی علم فقه! و طرح مسائل به تقلید از کتب اصولی عامه هداهم الله...
زحمات آموزشی طلبه
واقع قضیه این است که زحمت کشی یک طلبه حوزوی، در تعلّم و آموزش و سعی و تلاش پرشور در مطالعه و کتاب خوانی به مراتب بیشتر از زحمات سائر محصلین و متعلمین است و از این راستا رهاوردهایی نیز دارند«در روش تحصیل طلاب؛ چند عامل وجود دارد که در دریافت درس و پیشرفت در درس بسیار مؤثر است:
یکى مطالعه دقیق و عمیق قبلى و به اصطلاح، پیش مطالعه. طلبه وقتى وارد جلسه درس مىشود، کاملا به درس مربوط، وارد است و تمام جزئیات آن را ازنظر گذرانیده، فقط اشکالات او را استاد باید برطرف نماید.
دیگرى آزادى کامل اوست در اظهارنظر کردن درباره درس و اشکال وارد نمودن به درس و ایراد گرفتن به استاد، و این موضوع، مخصوصا در درس خارج، مصداقى صحیح و کامل دارد، گاهى در جلسۀ درس، شاگردان با یکدیگر به بحث مىپردازند و این مباحثات، معمولا با صداى بلند انجام مىشود. عامل سوّمى را هم مىتوان به دو عامل مزبور افزود و آن تبادل فکر یا مباحثه درس است؛ طلاّب معمولا بعد از درس، هر دو نفر یا چند نفر، همان درس را با یکدیگر مورد بحث قرار مىدهند و با کمک همدیگر اشکالاتشان را برطرف مىسازند» چنین همّت و جدّیت و جهد و زحمت کمتر در شاگردان دیگر نهادهایی آموزشی دیده میشود اما با تأسف که مشکلات ریشهای در محتوا و منهج درسی، عامل علّت و عقامت این همه کوشش و جوشش است. اگر بخواهیم مطلب را از دید بزرگان و اندیشمندان حوزوی، توضیح داده و نقد و نظرات ایشان در این باب نقل کنیم، حتما کلام به درازا میکشد؛ لکن از باب نمونه به برخی اشاره میشود:
طفره طرفة العینی بر حفره صد ساله
نبود کتاب درسی متناسب نیازمندیها و برنامهریزی شده، مشکل اساسی آموزش در حوزه هاست که منشأ و ریشه مشکلات متعدد دیگر شده است. از جمله آن که طلبه در سطح مضامین و متونی را میخواند که با دوره خارج هماهنگی ندارد و بلکه در دوره سطح نیز ناهماهنگ است. مثلا نخست در اصول فقه مظفر مصلحت سلوکیه نقد میشود و بعد در رسائل دوباره اثبات! و در هر کتابی صرفا همان کتاب محوریت دارد نه موضوع و علم مورد بحث. اما با رسیدن به مرحله عالی و دوره خارج، اتفاق دیگری میافتد که شهید صدر از آن تعبیر به طفره نموده است. طفره زورکی و پرش هوایی و یهویی اجباری طلبه برای پیمودن مسافتی که مسیر صد ساله تکاملی علم اصول بوده است. گویا این که از کسی بخواهند از پله اول، یکبارگی به پله صدم پا گذارد و مدارج و مراتب علمی که به طور طبیعی با تدریج و ترتیب طی میشود در یک طفره، طی کند: "فالطالب لکی یتسلّل من کتب السطح إلى درس الخارج کأنّه یکلّف بطفرة، وبأن یقطع فی لحظة مسافةً لم یقطعها علم الاصول خلال تطوّره التدریجیّ إلّا فی مائة عام". مشکل این است که در درس خارج، استاد آراء و اصطلاحاتی را تدریس و تشریح میکند که در صد سال اخیر طرح و ترویج شده ولی طلبه از قبل نامی هم از آن نشنیده است.
خاطره ای از درس خارج صد سال پیش
به مناسبت یا بیمناسبت بخشی از درد دلهای طلبهای را بخوانید که حدود صد سال پیش در باره درسهای خارج خود نوشته است: «اما درسهایی بعضی اساتید که فعلا میرویم تو را به خدا جهت چیز فهمی است؟ فهمیدن، فرع شنیدن کلام استاد است. ماکه تا به حال غیر آن که مسأله در فلان بحث بود چیز دیگر نمیشنویم. به مجرد شروع استاد این قدر ردّ و ایراد و قال و قیل به صداهای خشن و زیر و بم از بالای منبر و پایین آن هم از صد الی صد و پنجاه نفر جمعیت به هم میخورد و تصادم میکرد محشر کبرا رخ میداد، حمام زنانه کدام است؟ یک روز یک طلبه از لُرهای بختیاری که واقعا مجسمه دیوی بود به آن صدای منکر، دست به بناگوش گذاشت به آن اندازهای که قوت داشت در بلند نمودن صدای خود مشغول خواندن اشعاری لری به تمام آهنگ گردید که هیچ کس نفهمید إلا من که در جنب او نشسته بودم و الّا استاد و دیگران خیال میکردند که این هم یکی از فضلاست که ایراد به استاد دارد و یا به یکی از طلاب که طرفداری از استاد میکند و استاد هم از این قال و قیل و هنگامه غریب خوشش میآمد که مشغول جهاد فی سبیل الله هستیم نظیر لیلۀ الهریر صفین که این هیاهند کم از آن هیاهو نیست. نهایت اردوی علی علیه السلام با مصادیق جهل میجنگید و ما با حقیقت جهالت میجنگیم و علی القاعده ثواب این جهاد باید بیشتر باشد... پس این طور درسها که واقعا تئاتر است و تماشاگاه و نمایشگاه است نه درس، به دروغ چرا دل خوش کنیم»؟ ...
ایشان در ادامه از درس خارج دیگری یاد میکنند که برای چیز فهمی است و طلبهها در کار تقریرنویسی و تحریرات: «و درس آقای سید محمد باقر که مورد اهمیت است و همگی درس او را مینویسند و زحمت هم میکشند و غرض استاد و شاگرد هم چیز فهمی است آن هم این قدر مطول و مفصل است که سه مرتبه هر درسی را گوش میکنیم و باز هم فراموش میکنیم بس که وجوه عدیده بر مطلبی از کسی نقل میکند و بر هر وجهی ردهای متعددی میگوید. بعد از آن خودش عکس آن مطلب را یا همان مطلب را مدعی میشود و شش وجه دلیل میآورد و به هر دلیل چند توهم وارد میکند و رد میکند و در ردهای خود گاهی إن قلت میزند و دو سه سطر و قلت میآورد شش سطر که تار پود إن قلت را از هم میزند کما هو أوضح من أن یخفی علی ذی مسکۀ رجز میخواند. شاگردان به خون خود میغلطند که گذشته از مطلب فهمی، چطور این وجوه متسلسله را طوطیواری مرتب بنویسند و استاد رجز میخواند که بر فصول غالب شده و یا بر حاج میرزا حبیب الله رشتی که استادش بوده که درس آن مرحود را اگرچه ندیده بودیم، لکن شنیدهایم که دوره اصول بر حسب تدریس آن مرحوم ششصد سال طول میکشیده. حال تو را به خدا این طور درسها به درد کسی میخورد؟ شاگرد و استاد علاوه بر عمر خدا دادی از که(چه کسی) پانصد سال قرض کند که دوره اصول را تمام کند؟
پیغمبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم که در ظرف ۲۳ سال اصول و فروع و عقاید و اخلاق به تمام شعبها و دقایقها بیان نمود و شاگردها نیز خوب فهمیده بودند. ما عمرها باید در اصول فقط بمانیم و به جایی نرسیم. آن تصنیفات و این هم تدریسات »
درس خارج زمینة ریاست و مرجعیّت
آنچه از شریف العلما و شیخ انصاری گفته آمد، فلسفه اصلی تشکیل اولین درس خارج بوده است. اما در باب درسها و تدریسهای خارج این دوره و زمانه بیان شهید مطهری بسیار قابل توجه و به راستی که محلّ تأمل است [هرچند که کلّیت ندارد]: «چنان که مىدانیم حوزه تدریس خارج فقه و اصول، زمینه ریاست و مرجعیّت است. ریاست و مرجعیّت براى یک طلبه به معنى این است که یک مرتبه از صفر به لا نهایت برسد؛ زیرا یک نفر طلبه تا مرجع نشده است هیچ است و به رأى و عقیده او کوچکترین اعتنائى نمىشود و از نظر زندگى غالباً در تنگدستى بسر مىبرد؛ ولى همین که مرجع شد یک مرتبه رأى او مطاع مىگردد و کسى در مقابل رأى او رأى ندارد؛ از نظر مالى نیز بدون حساب و کتاب، اختیار مطلق پیدا مىکند»
فرمایش ایشان در این که تدریس خارج فقه و اصول زمینه ریاست و مرجعیّت خواهی است از این ارتکاز عمومی نیز تأیید میشود که شلوغی درس خارج کسی، احیانا دلیل اعلمیّت تفقه او دانسته شده و در این باب از مرجع تقلیدی استفتاء میشود که «آیا شلوغى درس خارج یک مجتهد، دلیل اعلمیّت او در استنباط احکام فقهىمىتواند باشد؟ » چنان یادم هست که مرحوم مدرّس افغانی در یکی از درس هایش(دروس صوتی ایشان از کتابهای مقدمات) فرمایشی به این مضمون دارد: کسی که عالم است مقدمات تدریس میکند و آن که بیسواد است خارج!
عده ای هم هستند که در خارج را بهانه و مستمسکی برای فرار از مسئولیت های مهم تر قرار داده اند: "... البته خواهيد گفت فضلاى ما درس و بحث دارند؛ بله، من هم مىدانم؛ اما من مىگويم كه محض رضاى خدا همان درس را تعطيل كنند و بيايند به مدت سه سال اين كار را بهعهده بگيرند. بنده بعد از رحلت امام (رضوان الله تعالى عليه) خيلى از اين مسئوليتهاى مهم كشور را دوساله، سهساله يعنى زماندار به اين و آن محول كردهام. شما درس خارج مىگوييد و پنجاه نفر، صد نفر كمتر يا بيشتر هم شاگرد داريد؛ خيلى خوب، محض رضاى خدا به مدت سه سال اين درس را تعطيل كنيد. اگر اين درس تعطيل بشود، آيا در عالَم ضايعهيى پديد خواهد آمد؟!"
انگیزههای تدریس سطح عالی و خارج
از چشم دیدهای شخصیام در حوزه این است که در مواردی، حضرت استاد با آنکه توان تدریس کتابهای شیخ و آخوند را ندارد، بخاطر شهرت و شخصیت تراشی هم اگر شده به این کتابها چون زالو چسبیده و حتی برای جلب و جذب شاگرد، جنگ و دعوا راه انداخته است و طلبه بیچاره را به دلخواه خود تعیین سطح کرده که درسش رونق یابد.
در خود حوزه علمیه قمْ، کم نیستند درسهایی که شهریه ویژه دارند و طلبه محضا للشهریه و مشکل اقتصادی در آن شرکت میکند. (من و یکی از دوستان، درس مکاسب به شرط شهریه در مدرسه گلپایگانی رفتهایم). حقیقت این است که انگیزههای ناسالم و اندیشههای ناراستین این چنانی مزید بر علّت شده است و چه بسا کسی توهّم کند که تدریس مقدمات، کسر شأن اوست و تدریس کفایه و خارج برایش موضوعیت دارد... «در قسمت درس و بحث هم، اگر هدف من سازندگى باشد، اگر هوسها مرده باشند و هواى جمعیّت و خودنمایى و تثبیت موقعیّت نباشد، ناچار من فقط درسى را مىگویم که استاد ندارد و بارى را برمىدارم که بارکشى ندارد!
آخر، هدف من که هوسرانى و خودنمایى نیست، هدف جمعیت زیاد نیست، هدف سازندگى است. و چه بسا که از دویست نفر هم یکى نماند و ساخته و پرداخته نشود؛ چون وقتى که مهمان زیاد شد پذیرایى مشکل مىشود و چه بسا همه گرسنه بمانند. اما از چند استعداد آماده مىتوان افرادى کامل تهیّه نمود و ساخت و پرداخت. پس باید به این استعدادها پرداخت و آنچه که از درس کم دارند از «امثله» گرفته تا به بالاتر عهدهدار شد. اصولًا در همین دورههاى پایین است که استعدادها احتیاج به مربى بیدار و آگاه و ساخته شده دارند، در این دورهها است که نَسناسها فعالیت دارند و شیطانها میداندارى مىکنند و استعدادها در خطر هستند. پس باید به این دورهها توجه زیادترى داشت، نه اینکه اشتغال به این دورهها را کسر شأن دانست. راستى اگر هدف، خدا و سازندگى و پیشبرد شناخت و آگاهى باشد، دیگر درسها موضوعیت ندارد که «امثله» باشند یا سطحِ «کفایه» یا خارج؛ چون این درسها از نظر اجر و پاداش فرق ندارند بلکه آنچه بر نَفْس سنگینتر باشد، پاداش زیادترى دارد و آنکه لنگتر باشد، در نزد خدا ارزش بالاترى دارد» .
این مطایبه را از شهید مطهری نیز بشنوید که هرچند شوخی است ولی در اغلب موارد، عین راستی و حقیقت است و مؤید سخن پیش گفته از او که مرجعیت را چه مزایایی است. "زمانى كه ما در قم بوديم اين شوخى را بعضى طلبهها مىكردند. آن سالهاى اولى بود كه به قم رفته بوديم. هنوز آقاى بروجردى نيامده بودند و آقاى حجت و آقاى صدر و آقاى خوانسارى بودند. آنها مرجع خيلى تام و كامل نبودند و شهريهاى هم كه مىدادند شهريه كمى بود. قهراً يك ماه اين آقا بيشتر مىداد و ماه ديگر آن آقا. طلبهها شوخى مىكردند؛ اين ماه كه مثلًا آقاى حجت بيشتر مىداد مىگفتند اين ماه آقاى حجت اعلم است، آن ماه كه آقاى خوانسارى بيشتر مىداد مىگفتند اين ماه آقاى خوانسارى اعلم و اعدل است، و طلبهاى مىگفته هركسى كه به من پول بدهد من فقط پشت سر او نماز مىخوانم و اين نماز هم درست است و باطل نيست، چون تا به من پول مىدهد اصلًا خود به خود اعتقادم اين مىشود كه اين عادل است و هر ماه كه به من پول نمىدهد خود به خود اعتقادم اين است كه اين فاسق است. بنابراين اگر كسى به من پول بدهد و من بروم به او اقتدا كنم نمازم درست است، زيرا گفتهاند نماز را پشت سر كسى بخوان كه اعتقادت اين است كه او عادل است و او را عادل مىدانى. من واقعاً هركسى كه به من پول مىدهد فوراً اعتقادم اين مىشود كه او عادل است". شهید مطهری این مفکوره را رد می کند و مسخره می خواند ولی متاسفانه که ما گرفتار همین مسخرگی و مسخره بازی هستیم و برخی از درس خارج ها لازم و ملزوم چنین شهریه هاست...
این جاده هم البته دو طرفه است: طلبه خارج دوست درس نفهم هم داریم؛ چنان که طلبه فهمیده مجبور به خواندن درس خارج. به قول آقای قرائتی: «چرا مىگویند: درس خارج نخوانى ملّا نیستى؟ دو سه سال درس خارج رفتم، بدون نشاط! بدترین عمر من آن دو سه سالى بود که عقیده نداشتم و نشاط نداشتم با زورى که حوزه نگویند: قرائتى بىسواد است، درس خارج خواندم به زور الکى نشستم. بابا اگر تو مجتهد نمىشوى درس خارج نرو»
مسائل و مشاکل درس خارج
1. تکثّر بیرویه طلبه و استاد محوری:
نخست تذکر لازم به خواننده عزیز اینکه بسیاری از مطالب این نوشته نقل قول مستقیم از فرمایشات بزرگان است و خصوصا در این بخش که از خودمان هیچ تحلیلی لازم نیست اضافه کنیم و بسیاری از این بزرگان هم بالفعل استاد درس خارجاند، هر چند نویسنده در مجموع مسئولیت نقل و تأیید ضمنی اقوال را میپذیرد و منتظر نقد و نظر اهل تحقیق.... «الآن در نظام عمومی آموزش دنیا، هر چه به سمت بالاتر برویم، تعداد دانشپژوه کمتر میشود. مثلاً ممکن است در دوره کارشناسی، سی نفر باشند، در دوره ارشد، ده نفر و در دوره دکترا، چهار، پنج نفر. چرا؟ چون منطق دارند. میگویند باید بتوانیم به این پنج نفر رسیدگی کنیم، چون عمدتاً در مقطع دکترا، کار پژوهشی است، یعنی آموزش بیست درصد و پژوهش هشتاد درصد است. دانشپژوه باید هر ترم چند مقاله بنویسد. یک ترم در دوره دکترا، چهارده، پانزده یا بیست واحد نیست، بلکه هفت یا هشت واحد است، یعنی تمام توجه و محور کار، خود دانشپژوه است. از ابتدا هم یک استاد راهنما برای رساله دانشجو مشخص میشود. برخی دانشگاهها هم دکترا را در مصاحبه به شرط موضوع پایاننامه و میزان سابقه کاری دانشپژوه میپذیرند. منطقش این است که میخواهند دانشجو را به اصطلاح خودشان، مجتهد تربیت کنند. پس تعداد واحدها، کم و پژوهشمحور است. در ضمن، دانشپژوه محور است. میرود و منابع را بررسی میکند. علاوه بر این سعی میشود که مقالات طول ترم در مسیر پایاننامه باشد. حالا حوزه را ببینید؛ ادبیات بیست نفرند، فقه و اصول، پنجاه نفر، مکاسب، صد نفر و درس خارج، هزار نفر. واقعاً کسی نیست بپرسد حضور پانصد یا هزار طلبه در درس خارج، چه دلیلی دارد؟ واقعاً درس خارج برای چیست؟ روش درس سخنرانی که الآن در حوزهها مطرح است، بدترین روش تدریس است. الآن بعضی از این هزار نفر بعد از بیست سال هم هنوز نمیدانند که برای چه آمدهاند. الآن این مشکل در امتحانات درس خارج مطرح است، که شخص درس خارج میرود، ولی بلد نیست عبارت را درست بخواند، چون جایی از او این را نخواستهاند. همیشه استاد خودش درس را گفته و بر روی عبارت هم تطبیق داده و اصلاً مجال فکر کردن به طلبه نداده است. از این رو، مسلط نمیشود» . این وضعیت ما را به یاد قرن ششم و کلاس درس فخر رازی می اندازد که"در حوزه درس او بيش از دو هزار (2000) تن دانشمند براى استفاده مىنشستند حتى در موقع سوارى نيز قريب 300 تن از فقهاء و شاگردان براى استفاده در ركابش مىرفتند".
در گذشته حوزه ما نیز شبیه این کلاس درسی برای صاحب کفایه نقل شده است: "مرحوم آخوند خراسانى يكى از بزرگان علماى شيعه بوده است و مىشود گفت در دنياى شيعه مدرّسى به خوبى مرحوم آخوند نيامده است. حوزه درس هزار و دويست نفرى داشته است و شايد سيصد نفر مجتهد مسلّم پاى درس اين مرد مىنشستهاند"
اما این که این نوع تدریس و تعلیم و این گونه کلاس داری و شاگرد پروری، چه امتیازی دارد و یا از آن مهم تر چه نیازی بدان هست؛ خود مسأله ای است که با برخی از آموزه های حوزوی و اهداف اجتماعی آن هرگز نمی سازد! 300 مجتهد مسلّم در یک جا جمع شدن و آن هم به هدف استماع درس، چه اهمیتی دارد؟ چرا در 300 شهر دیگر صد ها تن دیگر از علم و اجتهاد اینها استفاده نکنند؟ اصولا این نوع درس ها که از خطابه عمومی برای عوام در حالت عادی، فرقی ندارد، چه اثری داشته و یا خواهد داشت؟
آقای صفایی معتقد است: "درست است كه با درس عمومى، دويست نفر استاد پيدا مىكنند و يك درس را مىخوانند، اما دويست نفر هيچ كدام ساخته نمىشوند و به آگاهى و بيدارى نمىرسند. استاد بايد با هر كدام از شاگردها در تماس باشد، حتى راه تأمين، راه ارتزاق آنها را با زرنگى به دست آورد و استعدادها و كسرىهاى آنها را بشناسد و آنگاه به تربيت و تكميل و تأمين آنها بپردازد. در اين صورت بايد به اندازهاى شاگرد انتخاب كنم، كه بتوانم به آنها رسيدگى نمايم و از وضع آنها با خبر شوم؛ در نتيجه از مقدار و كميّت كم مىشود و بر كيفيّت و چگونگى افزوده مىگردد. در واقع از دويست نفر دانشآموز، بيش از بيست نفر استعداد وجود ندارد. در اين موقعيّت حساس بايد با اين بيست نفر كار كرد و آنها را ساخت و بر سر كار گماشت". به راستی که تجربه علمی دانشگاه های دنیا نیز موید سخن آقای صفایی است و می بینیم که حد اکثر تعداد شاگردان در دوره دکتری دو نفر است(مثلا در دانشگاه تهران چنین است).
2. تعمّد در تمرکز امکانات به هدف ازدحام
فراموش نکنیم که با ملاحظه برخی فتاوای فقیهان خارج گوی حوزه امروز، می توان این حدس را زد که صرف شلوغی درس خارج، برای برخی موضوعیت پیدا کرده و همان گونه که گفتیم ازدحام و کثرت شرکت کنندگان در درس خارج کسی، توهم اعلمیّت او را به ذهن ها می اندازد تا جایی که از آن استفتا می کند... تمرکز امکانات در برخی از حوزه ها و جمع امتیازات یا انحصار آن در مکان های خاص، به نظر ما هیچ مستند شرعی و عقلی ندارد و بلکه با برخی از مسلمات دینی در تعارض است. چرا کسی مانند آیت الله وحید در محلّ توزیع شهریه اش اخطاریه زده شود که دریافت شهریه برای کسانی که خارج از قم اند به هر عنوانی که باشد(مطلقا) حرام است؟ چرا طلبه افغانستانی که در ماه محرم و رمضان از نجف به کشورش بر می گردد، اعطای خروجی(مغادره) اش مشروط به تحویل دادن کارت شهریه است و تا زمان بازگشت به نجف مبلغ عمده ای از شهریه اش تعلیق می گردد. کاش می توانستم درک کنم که چه خاصیتی در جغرافیای قم و نجف وجود دارد که کسانی از مراجع و اعاظم، شهریه شان را منوط به سکونت در آنجاها می کنند و حتی به طلبه متاهّل در صورت عدم اقامت همسر شان در نجف و قم، شهریه مجردی می پردازند و به علم خود شان در مورد مشتق فیما یتلبس بالمبدأ فی الحال نیز عمل نمی کنند تا حدّ اقل یک مورد ثمره ای از مبحث طولانی مشتق در دنیای واقع می داشتیم... و ای کاش، طلبه ای را که در قری و قصبات محروم و دور افتاده در هر کجای جهان تشیّع مشغول به تعلیم و تدرّس علوم دینی و متفخر به تقلید از این اعلام اند نیز طلبه به حساب آورده و یک دهم امکانات و امتیازات قم و نجف را اقلا از جهت مادی و مادّی در دسترس و اختیار آنان نیز قرار می دادند و ای کاش ... و ای کاش ... و ای کاش... چه زیبا فرمود آقای صفایی که "در تقسيم يا بايد ملاك، رفع احتياج باشد و يا تساوى. تقسيم به اعتبار فضل و فضيلت و پايههاى درسى و سابقه، تقسيمى است كه عُمَر به بدعت آورد. آخر طلبهاى كه «صرف مير» مىخواند با طلبه مجردى كه خارج مىخواند، آيا در خوراك و پوشاك و مسكن تفاوت دارند؟! آرى! مىتوان گفت طلبه در سطح خارج، از آشنايىها و تأمينهاى زيادى برخوردار است كه طلبه در سطح مقدمات از آن محروم است. پس روى چه حسابى اين تقسيمها درست در مىآيد؟!"
".
3. افت علمی و عقب ماندگی:
افت علمی از این جهت که «بسیاری از درسهای خارج کنونی از نظر عمق از درسهای سطح، پایینتر است، متعلق آموزش در آن ارائه اقوال و پیچیدگیهایی است که در فقه یا اصول وجود دارد. اقوال بیشتری را گفتن، حرفهای بیشتری را مطرح کردن، نکات فنی موجود در اقوال را بیشتر آموزش دادن... حتی برخی غیر از این هستند و متعلق آموزش در درسهای ایشان ایضاح یا ارائه حکم فقهی مسأله است در حالی که همین حکمها در کتابها وجود دارد» . عقب ماندگی نیز از این بابت که محصول علمی ندارد و طلبه پس از ده سال درس خارج رفتن، یک نوشته علمی کاربردی ناظر به موضوع و مسأله جدید، ندارد. «شما آقایان چرا پایاننامه نمىنویسید؟ یک نفر دانشجو، چهار سال، پنج سال دورهیى را مىبینید؛ بعد موضوعى را به او مىدهند؛ استاد او را راهنمایى مىکند و یک رساله به وجود مىآورد؛ خیلى هم خوب است. الآن اگر همین آقایان طلاب ما، بعد از آنکه پنج سال، شش سال، ده سال درس خارج رفتند، یک استاد راهنما بگیرند و یک موضوع فقهى به آنها بدهند و بگویند کار کنید، ببینید از همین طریق چقدر موضوع حل خواهد شد». رهبر معظم در جای دیگری با اشاره به این موضوع فرموده است: "خارجي ها كتاب مىنويسند و ما بايد پاسخ آنها را بدهيم. يكى از وعاظ السلاطين مصرى- كه واقعاً حيف است وعاظ السلاطين بناميم؛ بلكه بايد آنها را خدام السلاطين ناميد؛ چون وعاظ السلاطين بعضى وقت ها سلطان را وعظ مىكردند- كتابى به نام «الشيعة و المهدى و الدّروز» نوشته و به اصطلاح، تحقيقى در باب شيعه و حضرت مهدى و دروز كرده است. حالا چه ارتباطى بين شيعه و دروز وجود دارد، خودش بحثى است! اين خدام السلاطين، از بس پول و ثروت فهد و صدام و شاهحسن را در شكمهاى خود ريختهاند كه ديگر چاشتهخور شدهاند و گرفتن اين همه شيرينى و لذت از آنها سخت است. آنها واقعاً ضايع شدهاند و اگر علم و دين هم مىداشتند، حالا ديگر به دردشان نمىخورد. از اين نوع كتاب ها زياد مىنويسند. ما بايد در حوزهى علميهى قم و در مراكز علمى خود، صد جواب رد در مشت مان داشته باشيم و به آنها پاسخ بدهيم.
هنوز كه هنوز است، در دنياى اسلام به ما مىگويند: شما قائل به تحريف قرآنيد! چرا كه يك روز فصل الخطابى نوشته شد و ما هنوز نتوانستهايم آن قدر فضاى فرهنگى دنياى اسلام را از حرف حق خودمان و اينكه قائل به تحريف قرآن نيستيم، اشباع كنيم تا اگر بىدين لامذهبى خواست بنويسد كه شيعه قائل به تحريف قرآن است، بداند كه فردا شاگرد سر كلاسش در الازهر، يقهاش را خواهد گرفت كه اين كتاب شيعه پاسخ شما را داده است.
هرچه مرحوم «سيّد شرف الدين» و مرحوم «امينى» نوشته، همان است ديگر. البته، هركدام از آن كتابها براى جاهايى به درد مىخورد؛ اما نكته اين است كه ما به صورت مدرن و طبق نيازهاى امروز، از حق خود و تشيّع و اعتقاد و انقلاب و اسلام و حتّى اماممان دفاع نكرديم. امام را متهم كردند كه مىگويد: پيامبران ناموفق بودند (!) ما چند جلد كتاب در جواب اين اتهام نوشتيم و به دنيا ارايه داديم و پخش كرديم؟ پس، ببينيد اينها كارهاى حوزه است. ما بايد اينها را باور كنيم.
آقايان! ما تا كى به سازمان تبليغات و وزارت ارشاد فشار بياوريم كه بنويسيد و بدهيد؟ آنها مىگويند: نمىتوانيم. راست هم مىگويند، كار آنها نيست؛ كار حوزه و طلبه است. اينگونه كارها بايد در آنجاها انجام بگيرد. من از آقايان سؤال مىكنم كه آيا مىدانيد امروز در درجهى اول، چند عنوان كتاب براى دنياى اسلام لازم است؟ گمان نمىكنم كسى از شما بداند. من شايد از بعضى از شما يكذره بيشتر بدانم؛ اما به طور دقيق نمىدانم. حوزه هم نمىداند. اگر من ندانم، عيب نيست؛ ولى اگر حوزه نداند، عيب است. حوزهى علميه بايد بداند كه مثلًا امروز پنجاه عنوان كتاب وجود دارد. در درجهى اول، ما بايد در پنجاه موضوع و در درجهى دوم، در صد و بيست موضوع كتاب نوشته باشيم يا بنويسيم. بايد به تناسب تهمت هايى كه به ما مىزنند و به تناسب فحش هايى كه به ما مىدهند و به تناسب كتاب هايى كه عليه ما مىنويسند، نيازها را بدانيم. مركز و بانك اطلاعات حوزه كجاست كه اينها را نگاه كند و در بارهى آن موضوعات تحقيق نمايد و بنويسد؟".
تأسف بارتر از همه این است که کسانی به جای توجه به مشکلات و جست و جوی راه حلّها به توجیه پرداخته و یا به اصطلاح، فرا فکنی میکنند مانند محکوم نمودن طلاب به تنبلی و بیعرضگی و یا تشکیک در ایمان و اخلاص آنان که اجتهاد تفضل خاص خداست و ... گویا آن را با نبوت و امامت اشتباه گرفته باشند ... "شاید باشند کسانى که دهها سال به درس خارج رفتهاند ولى در پایان نتوانند اولیات مبانى فقهى را بر شمارند و خلاصهاى از اندوختههاى خود را ارائه دهند، یا خود توان اجتهاد و اظهار نظر علمى را بیابند. این طبسها سبب شده که برخى گمان کنند، فقه الاحکام اصولا غیر از همه علوم دنیاست، یعنى تا خدا نخواهد، کسى فقیه نمىشود! البته مشیت خدا در همه جا هست ولى ما نباید مشکلات پدید آمده از ناحیه تفکر و بینش خود را به مشیت الهى نسبت دهیم"
4. تحصیل مادام العمر:
کم نیستند کسانی که شرکت در درس خارج را شغل و پیشة خود ساخته و جز آن حرفه و هنری هم ندارند و هیچ کار علمی، تبلیغی، فرهنگی، اقتصادی، مدیریتی و غیره هم ندارند که ندارند.... «هزاران کار اجرایی در حوزه علمیه بلکه در جامعه بر زمین مانده است و نیاز به این همه تحصیل ندارد»
5. تمرکز بر بخشی از علوم دینی:
برنامه حوزه و درسهای خارج تنها فقه و اصول است و[احیانا در کنار آنها] مطالعات و تحقیقات فوق برنامه در زمینه عقائد - اخلاق - تفسیر - علوم قرآن - تاریخ - شعر و ادب - بررسى ادیان - شناخت مکاتب – رجال و شناخت رواة - درایه و شناخت حدیث - مسائل سیاسى - جدل و مناظره، آئین سخنورى، فن نگارش و کتابنویسى - زبانهاى خارجى - جامعهشناسى و.... انجام مىگیرد» . جای تأسف است که قرآن و تفسیر و حدیث جایگاه بایسته و شایستهاش را در حوزه حیازت نتوانسته و این امر مسلّم و «مشهود است که درسهای اصلی حوزههای علمیه فقه و اصول میباشد و درسهایی مانند کلام، تفسیر، علوم حدیث و... در عمل به عنوان دروس جنبی تلقّی میشوند. هم چنین وظیفه اصلی طلبه تحصیل قلمداد میگردد و اموری مانند تبلیغ، اقامه جماعت و... اموری ثانوی به حساب میآیند» اگر در این مورد مطابق آثار و تألیفاتی که از حوزویان به جا مانده است داوری کنیم و یا از تعداد و موضوع جلسات تدریسی که هریک برگزار کردهاند و میکنند آماری بگیریم مسلم میشود که کمتر از 10 % کار علمی آنان در قرآن و سنت بوده و هست[به استثنای نوادر نوابغ مانند علامه طباطبایی] و با تأسف که عالم فروعات فقهی، عنوان عالم دین را گرفته و از دین نمایندگی میکند در حالی که دین تنها مسائل فرعی فقهی فردی نیست! ماحصل یک عمر تدرس و تدریس یک مجتهد نهایتا یک رساله عملیه است و حال آن که "اسلام به عنوان نظامى جامع و دربردارنده همه عرصههاى زندگى مطرح شود. به عنوان مثال در تصویر ذهنى ما از آینده باید تصور ما از رساله عملیه تغییر کند؛ رسالههاى عملیه امروزى، این احساس را القا مىکند که اسلام یک نظام فردى است، درحالیکه رسالههاى عملیه باید اسلام را به عنوان نظامى براى فرد و بازار و خانواده و جامعه و حکومت، جلوه بدهند". به قول آقای جناتی: "آن چه امروز در رسالههاى عمليه به چاپ مىرسد و مباحثى كه در دروس فقهى حوزههاى علميه - چه در سطح و چه در خارج - مورد تحليل و بررسى قرار مىگيرد و به عنوان فقه شناخته مىشود همان فقه اصطلاحى در قبال فقه قرآنى است". ایشان توضیح می دهند که "اگر فقه اصطلاحى در كتاب طهارت و صلات و صوم و حج و.. خلاصه شد به نحوى كه مسائل اعتقادى و اجتماعى و حقوقى و سياسى و حكومتى اسلام بيگانه با آن معرفى گرديد، مانند سرى است كه از تن جدا شده باشد. و سرى كه از تن جدا باشد هرگز حيات نخواهد داشت و مجموعه كامل و پويا و متحرك و سازندهاى را تشكيل نخواهد داد".
حوزه علمیه نجف و اشکالات تدریس
سید محسن امین(متوفی1371هـ) در باره دروس حوزه علمیه نجف نوشته است[توجه! اصل کتاب، عربی است و ترجمه فارسی از نویسنده است]: تدریس این حوزه دو گونه است: اول تدریس سطوح، یعنی خواندن از روی کتاب که هر علمی کتاب درسی خاص خود را دارد. استاد عبارت کتاب را خوانده و برای طلبه شرح میدهد و چنانچه نظر خاص و اعتراضی داشته باشد بیان میکند و اگر شاگردان توانمندی بحث و ردّ نظر استاد را داشته باشند به بحث میپردازند. نخست نحو و صرف، بعد بیان و منطق، سپس اصول و فقه و برخی علم کلام الهی یا طبیعی و الهی را میخوانند.
دوم تدریس خارج از کتاب(بدون کتاب)، این درس در دو علم اصول و فقه برای رسیدن به درجه اجتهاد است. برای کسانی که خداوند توفیقشان داده است. استاد مسائل اصول فقه را یکی پس از دیگری طرح و اقوال و ادله علما را در آن ذکر میکند و با بررسی خودش یکی را اختیار کرده و با تصحیح دلیلش بر آن استدلال مینماید. طلاب به مناقشه ادله استاد پرداخته و استاد به آنان پاسخ میدهد... هم چنین در تدریس فقه؛ فرع فقهی را با اقوال علما و ادلهشان از اخبار و غیر آن و اجماع آنان در مورد آن فرع را طرح میکند و مانند درس اصول، طلاب به مناقشه میپردازند... تا به باب دیگری برسند. این قسم بعد از فراغت از تدریس سطح است .
ایشان در ادامه از نظام درسی نوشته و 7 اشکال(خلل) را بر آن وارد میداند:
1- فقدان مدیریت و مسئول اجرا:
چون تطبیق برنامه مربوط به خود طلاب است؛ بسیاری از آنان[کثیر منهم] تقید به برنامه نداشته و بدون خواندن کتابهای متقدم(مقدماتی) کتابهای بالاتر از آن را شروع میکنند و پیش از یادگیری درست سطوح، درس خارج میروند. در نتیجه یا چیزی دستگیرش نمیشود یا چیز اندکی در مدت طولانی به دست میآورد.
2- نبود استادان شایسته:
طلبه استادانی انتخاب میکنند و بدانها مغرور میشوند که در رشتهشان صلاحیت تدریس ندارند یا اصلا صلاحیت تدریس ندارند. اما این مشکل کمتر از مشکل قبلی است. چون هم در تطبیق برنامه و هم در تعیین استاد، مسئول و مدیری وجود ندارد و هم چنین امتحانی برای نظم بخشیدن و تطبیق برنامه وجود ندارد.
3- بحثهای بیسود و ثمر:
این مشکل در درسهای خارج است. متاخرین عصر ما و پیشینیانشان، خود را روزها و ماهها مشغول تحریر محل نزاع در تعریفات هستند. سخن از این که فلان تعریف جامع یا مانع نیست و اشکالاتی که از جهات دیگر بر تعریف وارد است...
4- وارد کردن مسائل کلامی در علم اصول.
5- فرضیهسازی و مسأله تراشی:
طول و تفصیل مسائلی از علم اصول با بحثهای فرضی بیهوده مانند دلیل انسداد و تعارض احوال و غیر آنها بلکه در همه مسائل اصولی.
6- بیاعتنایی به علم حدیث و تصحیح اسانید با اکتفا به آنچه گذشتگان کردهاند.
7- ندانستن زبان عربی و ویژگیها و دقایق آن، خصوصا کسانی که غیر عرباند.
هر چند این نوشته و نقیصهها از 60 سال پیشتر این حوزه است؛ لیکن بیتردید، بسیاری از آنها هم چنان الی یومنا هذا موجود است و بلکه بر آنها افزوده هم شده است. و ما فعلا مرجع دیگری در این بخش دسترس نداریم.
نقصهای جدی در برنامه حوزه
جدا از بحث اشکالات و نواقص حوزه علمیه در زمان یا زمین خاص، اصولا برنامههای معمول و مرسوم همه آموزشگاهها و مدارسی که با این نام در جامعه شیعی، شهرت دارد؛ پیرو و رهرو طریقه و برنامهای به شدّت مشابه است و قریب به همه آنها در یک مسیر و مسلک، حرکت میکنند. اگر به طور سطحی و سریع نگاهی به این برنامه متّبع مشترک داشته باشیم فهرست بالایی از اشکالات و مشکلات را میتوان ارائه داد که به برخی از اهمّ آنها اشاره میکنیم:
1. بریدگی از مردم و بلکه عقب ماندگی از جامعه و واماندگی در کنج حجرهها و کناره مساجد. قر آن کریم هدف از تفقه را انذار مردم می داند و بازگشت دانش آموختگان از حوزه ها در بین مردم در حالی که دیده می شود که فقیهان به ثمره تفقه شان که رجوع به مردم باشد عمل نمی کنند و خود و فقاهت شان محجور حجره و محصور در مدرس کوچک حوزه علمیه شان شده است و بس. بگذریم از این که در همین حد نیز تفقه و فقاهت شان ناقص است از خیر انذار شان گذشته ای کاش تبلیغ شان تبلیغ دینی بود" خودِ اين جمله دوم- «لِيُنذِرُواْ»- نيز، وسعت موضوع تفقّه را مىرساند؛ چون تنها بيان احكام، باعث انذار نيست. آخر در گفتن احكام وضو و تخلّى و غسل و نماز و روزه چه انذار و ترساندنى هست؟! هيچوقت مسألهگو مُنذر و مُبشّر نبوده، او تنها مبلّغ است. آنچه باعث انذار است و وسيله انذار است، همان معارف و اعتقادهاست؛ همان شناختها و باورهاست".
2. فقر برنامه و دستور العمل جامع در اداره امور داخلی حوزه و در نگاه به آینده.
3. طول مدت تحصیل و مشکل رشد سریع و صحیح طلاب. و...
بر مسئولین اهل درک و درد است که با ارتقای علمی و ابتکار عملی، برنامه جدید، جامع و مناسب شرایط و نیاز روز طلبه و جامعهشان را طرح نموده و با تطبیق تدریجی آن با قدیمیها خداحافظی نموده و معذرتش را بپذیرند...
فهرست منابع:
1. آقا نجفی قوچانی، سیاحت شرق، موسسه چاپ و انتشارات حدیث، چاپ دوم، تهران، ۱۳۷۵.
2. امین، محسن، أعیان الشیعة، دار التعارف للمطبوعات، بیروت لبنان، 1403 ه. ق، ج10.
3. پای درس خارج، فصلنامه شهر قانون، شماره سوم، پاییز ۱۳۹۱.
4. جناتی، محمد ابراهیم، تطور اجتهاد در حوزه استنباط، امیر کبیر، تهران ایران، 1386 ه. ش.
5. حب الله، حیدر، الحوزة العلمية ومناهج الدراسات العليا، مطالعة عابرة في أساليب التعلّم والتعليم وقواعد الإدارة التعليمية، https://hobbollah.com/articles،.
6. خامنهای، سید علی، بیانات در جمع علما و مدرسان و فضلاى حوزهى علمیهى قم(30/ 11/ 1370)، در خجسته سالروز میلاد حضرت مهدى(عجل الله تعالى فرجه).
7. دزفولى، مرتضى بن محمد امین انصارى، أحکام الخلل فی الصلاة، نشر کنگره جهانى بزرگداشت شیخ اعظم انصارى، قم، چاپ اول، 1413 ه ق.
8. رحیمی، مجتبی، روششناسی اجتهاد، دار الفکر، قم ایران، 1398 ه. ش.
9. شیرازی، سید رضا، ضرورت و ماهیتشناسی درس خارج و تقریرنویسی آن، مصباح الفقاهة، پیش شماره دوم، بهار و تابستان 1397.
10. صفایى حائرى، على، روحانیت و حوزه: مشکلات و راهکارها، لیلة القدر قم، چاپ: اول، 1391 ه. ش.
11. صیمرى، مفلح بن حسن (حسین)، غایة المرام فی شرح شرائع الإسلام، دار الهادی، بیروت لبنان، اول، 1420 ه ق.
12. عالمزاده، محمد نوری، ماهیت درس خارج، رهنامه پژوهش، بهار 1390، شماره 7.
13. فقیهی، علیاصغر، تاریخ مذهبی قم، بخش اول از تاریخ جامع قم، آستانه مقدسه قم، انتشارات زائر، قم ایران، 1378 ه. ش.
14. قرائتی، محسن، برنامه درسهایى از قرآن سال 87، ص ۶، نرمافزار نور، مجموعه آثار قرائتی.
15. گیلانى، فومنى، محمد تقى بهجت، استفتاءات (بهجت)، 4 جلد، دفتر حضرت آیة الله بهجت، قم ایران، اول، 1428 ه ق.
16. مبغلی، احمد در مصاحبه با میثم واحدی، طلبهها درس خارج را نمیشناسند، رهنامه پژوهش(معاونت پژوهش حوزههای علمیه)، شماره ۷، بهار ۱۳۹۰.
17. محسنى، محمد آصف، نظريات سياسى، علمى، اخلاقى و اجتماعى، [بى نا] - [بى جا] چاپ اول، [بی تا]،.
18. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار(۳۰ جلدی) نشر صدرا، چاپ هشتم، قم.
19. معلمی، حسن، درس خارج باید طلبه محور باشد نه استاد محور، گفتگو با میثم واحدی، رهنامه پژوهش(معاونت پژوهش حوزههای علمیه)، شماره 8، تابستان 1390.
20. موحد ابطحی، حجت، آشنائی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، حوزه علمیه اصفهان، اصفهان ایران، 1365 ه. ش.
21. هادیزاده، آسیبشناسی دروس خارج، مصاحبه با امیر غلامی، رهنامه پژوهش(معاونت پژوهش حوزههای علمیه)، شماره ۷.
249 🧐
5.2k+ 🧐
آگهی تبلیغاتی
کارآفرینی حضرت خدیجه س
https://eitaa.com/joinchat/569114850C91b317af1f
اولین سیستم همکاری در فروش ویژه طلاب سراسر کشور تحت قرارداد با شرکت ملی پست ج.ا.ا